Ma reine : ملکهِ من♥️👸
Ma reine : ملکهِمن♥️👸
(صبح)
خانومه بیدار کردم و رفتم جاش زنگ زد به یکی
خانومه:سلام اقا فرزین خوبین
خانومه: برات یک دختر پیدا کردم ۱۶ سالشه خواهر زن اقا متین دختر ساده(اون یک حرفی زد) اره دختره اقا متین گفت همش تو خونه بوده مدرسه هم تا سوم خونده(اون یک حرفی زد) باشه میاین پس منتظرم
همنجور بهش نگاه میکردم
خانومه: تا یک ساعت دیگ میاد برو بشین تا بیاد
بهدیس: پول هم میده؟
خانومه:اره پول میده به اقا متین اونم میده به بابات
بهدیس: به خودم چی؟
خانومه:خونه و جا خواب میده
بهدیس: مرسی
نمدونستم از هیچی خبر نداشتم نمدونستم قراره برم پیش چی کسایی،تب کرده بودم و صورتم کم کم داشت سرخ میشد، یک ساعت گذشت ک اون خانومه صدام زد رفتم دیدم یک پسر خوشتیپ با ته ریش وایستاده، قدش خیلی بلند بود
خانومه: این اقا فرزین
فرزین: خوبه حالا من میبرمش باید پسرا دیگ بپسندن اگه نخواستن میارمش
خانومه: باشه کی پولتون میریزین
فرزین: میبرمش اگه خواستن پول همونجا واریز میکنم
خانومه:مرسی
فرزین: بیا دنبالم دختر
کیفمو ورداشتم و رفتم بیرون سوار ماشینش شد ک دهنم وا مونده بود یک ماشین خفن تاحالا همچین ماشینی ندیده بودم من فقط پیکان پراید یا ماشین متین ک ۲۰۷ بود رو دیده بودم همین ۳تا ماشین میشناختم،نشستم تو ماشین دهنم وا بود
فرزین: دهنتو ببند مگس نره توش
بهدیس:چشم
فرزین: اسمت چی هست
بهدیس: بهدیس
فرزین: چی اسم مسخره ی
ناراحت شدم و سرمو انداختم پایین حرکت کردیم من چسبیده بودم به شیشه ماشین اخه غیر از کوچه خودمون جای دیگ نرفته بودم تهران جای بزرگی بود مردم نگاه میکردم
گوشی پسره زنگ خورد،ورداشت
فرزین: دارا به پوریا بگو بیاد خونه یک دختر پیدا کردم اگه خوبه زنگ بزنم به اقا ک بیاد محرمش کنیم
صدای گوشیش زیاد بود و یک باشه شنیدم و قطع کرد، رسیدم به یک محله ک خونه هایی بزرگ و خوشگل داشت
بهدیس: تو این خونه ها ادم ها زندگی میکنن؟
فرزین: اوم
بهدیس: فکر کنم خیلی گرونهه
رسیدم به یک خونه در خونه رو با یک کنترل کوچک زد و ماشین برد داخل، ماشین پارک کرد
فرزین: پیاده شو
پیاده شدم و همنجور به خونه نگاه میکردم
فرزین: دنبالم بیا
دنبالش رفتم ک وارد خونه شدم، خونش بزرگ بود، خونه متین سوگل در برابر خونه این هیچی نبودن اخه همیشه فکر میکردم بزرگ ترین خونه رو متین سوگل دارن ولی اشتباه میکردم رفتیم ک دوتا پسر روی مبل نشسته بودن تا منو دیدن روشون به طرفم کردن
بهدیس: سلام
دارا: سلام
پوریا: سلام
فرزین: بشین
نشستم ک فرزین هم نشست
فرزین: خوبه پسرا؟
دارا: قیافش ک خوب نیست(اروم)
(صبح)
خانومه بیدار کردم و رفتم جاش زنگ زد به یکی
خانومه:سلام اقا فرزین خوبین
خانومه: برات یک دختر پیدا کردم ۱۶ سالشه خواهر زن اقا متین دختر ساده(اون یک حرفی زد) اره دختره اقا متین گفت همش تو خونه بوده مدرسه هم تا سوم خونده(اون یک حرفی زد) باشه میاین پس منتظرم
همنجور بهش نگاه میکردم
خانومه: تا یک ساعت دیگ میاد برو بشین تا بیاد
بهدیس: پول هم میده؟
خانومه:اره پول میده به اقا متین اونم میده به بابات
بهدیس: به خودم چی؟
خانومه:خونه و جا خواب میده
بهدیس: مرسی
نمدونستم از هیچی خبر نداشتم نمدونستم قراره برم پیش چی کسایی،تب کرده بودم و صورتم کم کم داشت سرخ میشد، یک ساعت گذشت ک اون خانومه صدام زد رفتم دیدم یک پسر خوشتیپ با ته ریش وایستاده، قدش خیلی بلند بود
خانومه: این اقا فرزین
فرزین: خوبه حالا من میبرمش باید پسرا دیگ بپسندن اگه نخواستن میارمش
خانومه: باشه کی پولتون میریزین
فرزین: میبرمش اگه خواستن پول همونجا واریز میکنم
خانومه:مرسی
فرزین: بیا دنبالم دختر
کیفمو ورداشتم و رفتم بیرون سوار ماشینش شد ک دهنم وا مونده بود یک ماشین خفن تاحالا همچین ماشینی ندیده بودم من فقط پیکان پراید یا ماشین متین ک ۲۰۷ بود رو دیده بودم همین ۳تا ماشین میشناختم،نشستم تو ماشین دهنم وا بود
فرزین: دهنتو ببند مگس نره توش
بهدیس:چشم
فرزین: اسمت چی هست
بهدیس: بهدیس
فرزین: چی اسم مسخره ی
ناراحت شدم و سرمو انداختم پایین حرکت کردیم من چسبیده بودم به شیشه ماشین اخه غیر از کوچه خودمون جای دیگ نرفته بودم تهران جای بزرگی بود مردم نگاه میکردم
گوشی پسره زنگ خورد،ورداشت
فرزین: دارا به پوریا بگو بیاد خونه یک دختر پیدا کردم اگه خوبه زنگ بزنم به اقا ک بیاد محرمش کنیم
صدای گوشیش زیاد بود و یک باشه شنیدم و قطع کرد، رسیدم به یک محله ک خونه هایی بزرگ و خوشگل داشت
بهدیس: تو این خونه ها ادم ها زندگی میکنن؟
فرزین: اوم
بهدیس: فکر کنم خیلی گرونهه
رسیدم به یک خونه در خونه رو با یک کنترل کوچک زد و ماشین برد داخل، ماشین پارک کرد
فرزین: پیاده شو
پیاده شدم و همنجور به خونه نگاه میکردم
فرزین: دنبالم بیا
دنبالش رفتم ک وارد خونه شدم، خونش بزرگ بود، خونه متین سوگل در برابر خونه این هیچی نبودن اخه همیشه فکر میکردم بزرگ ترین خونه رو متین سوگل دارن ولی اشتباه میکردم رفتیم ک دوتا پسر روی مبل نشسته بودن تا منو دیدن روشون به طرفم کردن
بهدیس: سلام
دارا: سلام
پوریا: سلام
فرزین: بشین
نشستم ک فرزین هم نشست
فرزین: خوبه پسرا؟
دارا: قیافش ک خوب نیست(اروم)
۱۰.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.