پادشاه ايران كوروش كبير مارو ببخش:)
پادشاه ايران كوروش كبير مارو ببخش:)
من ايراني نيستم چون بجاي درود ميگم سلام و بجاي بدرود ميگم خداحافظ
من ايراني نيستم چون روز كوروش كبير رو نمي دونم چون اين روز در كشور من ثبت نشده است
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن به خوراك بگويم غذا در حالي كه خودشان به ادرار شتر ميگويند غذا
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن براي شمارش خودمان بجاي تن از نفر استفاده كنيم كه واحد شمارش حيوانات است
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن به جاي واق واق سگ بگوييم پارس كه نام وطنمان است
من ايراني نيستم چون اعراب به من اموخت ديوث يك صفت زشت است درحالي كه نام يكي از سرداران ايراني بوده كه در حمله اعراب به ايران تعداد زيادي از سربازان اعراب را به هلاكت رسانده
من ايراني نيستم چون اعراب بمن اموخت بگويم شاهنامه آخرش خوشه درحاليكه در اخر شاهنامه ايرانيان از اعراب شكست ميخورند
زماني كه عرب ملخ ميخورد كوروش به هر كس به اندازه خانواده اش گندم ميداد(يعني عدالت)
زماني كه عرب در بيابان بر ميچراندكوروش نيمي از دنيا را گرفت(يعني حكومت)
زماني كه عرب دختر را ننگ ميدانست كوروش به بانوي ايراني احترام ميگذاشت(يعني مردم پرستي)
زماني كه عرب را ام جهل ميخواندن شاه كشور من اولين منشور حقوق بشر را نوشت(يعني هنر)
زماني كه عرب چوب ميپرستيد كوروش نيمي از دنيا را يكتا پرست كرد(يعني وحدت)
زماني كه عرب دخترش را زنده در گور ميكرد كوروش بزرگ براي دختران پارس دانشگاه ساخت(يعني عشق)
زماني كه عرب در چادر بود كشور من تخت جمشيد و پاسارگاد داشت (يعني عظمت)
من ايراني نيستم چون بجاي درود ميگم سلام و بجاي بدرود ميگم خداحافظ
من ايراني نيستم چون روز كوروش كبير رو نمي دونم چون اين روز در كشور من ثبت نشده است
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن به خوراك بگويم غذا در حالي كه خودشان به ادرار شتر ميگويند غذا
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن براي شمارش خودمان بجاي تن از نفر استفاده كنيم كه واحد شمارش حيوانات است
من ايراني نيستم چون عرب ها به من ياد دادن به جاي واق واق سگ بگوييم پارس كه نام وطنمان است
من ايراني نيستم چون اعراب به من اموخت ديوث يك صفت زشت است درحالي كه نام يكي از سرداران ايراني بوده كه در حمله اعراب به ايران تعداد زيادي از سربازان اعراب را به هلاكت رسانده
من ايراني نيستم چون اعراب بمن اموخت بگويم شاهنامه آخرش خوشه درحاليكه در اخر شاهنامه ايرانيان از اعراب شكست ميخورند
زماني كه عرب ملخ ميخورد كوروش به هر كس به اندازه خانواده اش گندم ميداد(يعني عدالت)
زماني كه عرب در بيابان بر ميچراندكوروش نيمي از دنيا را گرفت(يعني حكومت)
زماني كه عرب دختر را ننگ ميدانست كوروش به بانوي ايراني احترام ميگذاشت(يعني مردم پرستي)
زماني كه عرب را ام جهل ميخواندن شاه كشور من اولين منشور حقوق بشر را نوشت(يعني هنر)
زماني كه عرب چوب ميپرستيد كوروش نيمي از دنيا را يكتا پرست كرد(يعني وحدت)
زماني كه عرب دخترش را زنده در گور ميكرد كوروش بزرگ براي دختران پارس دانشگاه ساخت(يعني عشق)
زماني كه عرب در چادر بود كشور من تخت جمشيد و پاسارگاد داشت (يعني عظمت)
۳.۴k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.