عشق مافیای(p11)
وقتی بیدار شدم هنوز توی بقل کوک بودم
بلند شدم حوصلم سر رفته بود رفتم ی چرخی توی عمارت بزنم
داشتم میرفتم ک یهو ی تاب دیدم
ا.ت:اخجونننن
رفتم نشستم روی تاب
ا.ت:تاب تاب هم بازی خدا منو نندازی.......
کوک ویو
وقتی از خواب بیدار شدم ا.ت رو ندیدم
بلند شدم رفتم پیشه اجوما
کوک:سلام اجوما
اجوما:سلام پسرم(اجوما کوک رو پسر خودش میدونه و ا.ت و اجوما هم تنها کسایین ک کوک باهاشون مهربونه)
کوک:اجوما ا.ت رو ندیدی؟
اجوما:چرا پسرم رفت سمت تاب
کوک:اها ممنون
رفتم ب سمت تاب دیدم داره شعر میخونه
ا.ت:ی توب دارم قل قلیه سرخ و سفید آبیه میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره من این توپو نداشتم مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد
کوک:ی توپ قل قلی داد
ا.ت:عه کوک بیدار شدی
کوک:داری میبینی کیوت خانم
ا.ت:یاا من کیوت نیستم
کوک:ولی روی تاب عین بچه ۳ ساله های داشتی شعر میخوندی
ا.ت:عیشش
کوک:اونوری شو هست بدم
ا.ت:باجههههههه
داشتم ا.ت رو هل میدادم ک شرکع کرد ب آواز خوندن
ا.ت:آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
کوک:دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم
ا.ت و کوک هم زمان:عی خدا چیکار کنم اهومو پیدا کنم عی خدا چیکار کنم اهومو پیدا کنم
وای چ کنم وای چ کنم(با این سنت دای با ریتم میخونی؟خاک تو سرت پاشو پاشو خودتو جمع کن)کجا اونو پیدا کنم وای چ کنم وای چ کنم کجا اونو پیدا کنم (بل بل خعلیم عالی)
کوک:دیدی بهت میگم بچه ای یعنی هسی
ا.ت: یا جونگکوکااا خودتم داشتی میخوندی
کوک:باشه باشه هم الان جنگ جهانی سوم راه میندازی
ا.ت:یاا من کی جنگ جهانی سوم راه انداختم ت خودت شروعش میکردی............
با خنده داشتم ب غر غرای ا.ت نگاه میکردم
ا.ت:خندَه مَکِنی
کوک:گه خوردم
ا.ت:آفرین(زهره مار-_-)
اینم از این تموم شده
مدونم بعد این همه ک نیومدم خعلی نامردیه🖤
خدافظظظظ
بلند شدم حوصلم سر رفته بود رفتم ی چرخی توی عمارت بزنم
داشتم میرفتم ک یهو ی تاب دیدم
ا.ت:اخجونننن
رفتم نشستم روی تاب
ا.ت:تاب تاب هم بازی خدا منو نندازی.......
کوک ویو
وقتی از خواب بیدار شدم ا.ت رو ندیدم
بلند شدم رفتم پیشه اجوما
کوک:سلام اجوما
اجوما:سلام پسرم(اجوما کوک رو پسر خودش میدونه و ا.ت و اجوما هم تنها کسایین ک کوک باهاشون مهربونه)
کوک:اجوما ا.ت رو ندیدی؟
اجوما:چرا پسرم رفت سمت تاب
کوک:اها ممنون
رفتم ب سمت تاب دیدم داره شعر میخونه
ا.ت:ی توب دارم قل قلیه سرخ و سفید آبیه میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره من این توپو نداشتم مشقامو خوب نوشتم بابام بهم عیدی داد
کوک:ی توپ قل قلی داد
ا.ت:عه کوک بیدار شدی
کوک:داری میبینی کیوت خانم
ا.ت:یاا من کیوت نیستم
کوک:ولی روی تاب عین بچه ۳ ساله های داشتی شعر میخوندی
ا.ت:عیشش
کوک:اونوری شو هست بدم
ا.ت:باجههههههه
داشتم ا.ت رو هل میدادم ک شرکع کرد ب آواز خوندن
ا.ت:آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
کوک:دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم
ا.ت و کوک هم زمان:عی خدا چیکار کنم اهومو پیدا کنم عی خدا چیکار کنم اهومو پیدا کنم
وای چ کنم وای چ کنم(با این سنت دای با ریتم میخونی؟خاک تو سرت پاشو پاشو خودتو جمع کن)کجا اونو پیدا کنم وای چ کنم وای چ کنم کجا اونو پیدا کنم (بل بل خعلیم عالی)
کوک:دیدی بهت میگم بچه ای یعنی هسی
ا.ت: یا جونگکوکااا خودتم داشتی میخوندی
کوک:باشه باشه هم الان جنگ جهانی سوم راه میندازی
ا.ت:یاا من کی جنگ جهانی سوم راه انداختم ت خودت شروعش میکردی............
با خنده داشتم ب غر غرای ا.ت نگاه میکردم
ا.ت:خندَه مَکِنی
کوک:گه خوردم
ا.ت:آفرین(زهره مار-_-)
اینم از این تموم شده
مدونم بعد این همه ک نیومدم خعلی نامردیه🖤
خدافظظظظ
۱۰.۳k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.