♡pt: ¹⁹ ♡I never loved you
دکتر: راستی من سونگ کانگ هستم
«خوب بچها از اینجا دکتر تغییر میکنه میشه سونگ کانگ»
ا/ت: خوشبختم منم ا/ت هستم
سونگ کانگ: میدونم میدونم هعی تو قرص هاتو بخور بعد باید استراحت کنی فقط همین یدونه از پاهات هم شکسته ولی باید گچ بگیرم
ا/ت: ولی من دردی حس نمیکنم
سونگ کانگ: مطمعنی؟
ا/ت: اره حتی میتونم تکونش بدم
سونگ کانگ: اوه ببخشید این مال یه مریض دیگم بوده «خنده»
سونگ کانگ: هعی راستی چرا خودت رو از ماشین پرت کردی پایین
ا/ت: م.. من
سونگ کانگ: بگو راحت باش
ا/ت: مرده میخاست بهم تجاوز کنه
سونگ کانگ: چ... چــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟ شوخی میکنی
اینو باید به پلیس بگی
ا/ت: نزاشتم انجام بده برای همین خودم رو پرت کردم پایین
لطفا لطفا در مورد این موضوع چیزی به بقیه نگو
سونگ کانگ: ولی زیاد هم صدمه ندیدی
ا/ت: چون سرعتش خیلی کم بود
سونگ کانگ: باشه ولی باید خیلی حواست باشه
ذهن ا/ت: نباید بهش بگم پلیس خبر کنه اینطوری کوک تو دردسر میوفته اون یه مافیاس
سونگ کانگ: خوب بهتره برم بگم دوستت بیاد
ا/ت: بش
«رفت»
(از زبان کوک)
خدایا چی شد اهههه
سونگ کانگ: هعی اقا
کوک: چ... چیه چی شده چطوره خوبه
سونگ کانگ: اسیب زیادی داده نشده بهش فقط یکم درد داشته همین اون خونی هم که از گردنش میومد یکم مشکل بود ولی ردیفش کردم
کوک: خوبه
ذهن سونگ کانگ: یه تشکر نکنی داوشم
کوک: میخام ببینمش
سونگ کانگ: باشه برو تو ولی فردا میتونی ببریش خونه
کوک: ها که اینطور
رفتم تو دیدم رو تخت دراز کشیده و با انگشت هاش ور میره گفتم
کوک: شیطون بلا
ا/ت: کوک
کوک: حالت خوبه
رفتم سمت تختش و نشستم روش
ا/ت: کوک من خیلی ترسیدم
کوک: دیدی گفتم که بزرگش نکنی
ا/ت: سونگ کانگ خیلی مرد خوبیه کمک کرد خوب شم وگرنه الان بازم اون درد هارو داشتم کوک من اون موقه خیلی درد داشتم
کوک: ایکاش من جات بودم
ا/ت: نه خدا نکنه
کوک: اینطوری نکن دیگه ا/تتتتت
ا/ت: چ... چطوری نکنم
کوک: بخند بخندددد
ا/ت: «لبخند» کوک دیونه شدی
کوک: ا/ت تا فردا چیکار کنم
ا/ت: چیزی نیست فقط یه روزه
کوک: نمیشه بغل تو بخابم
ا/ت: مافیا کوچولو من تو کار داری
(از زبان ا/ت)
دیدم مثل گربه ها رفتم خودشو تو سینم قایم کرد
کوک: دلت میاد
ا/ت: کوک میخای خرم کنی
کوک: مگه میشه خرت کرد «سرش رو بلند کرد»
ا/ت:«لبخند» اییی خدا بلند شو برو تا من بخوابم زود خوب شم
کوک: باشه من میرم ولی بزار یه کاری کنم
دیدم خودشو بهم اروم نزدیک کرد فهمیدم میخاد چیکار کنه
🔁شبل رو گذاشت رو 🔁مبل ارم مک میزد و منم ادامه میدادم
مک هاش زیاد تر شدن ولی دیگه نفس نداشتم برای همین جدا شدم
کوک: احح بیبی این کم بود
ا/ت: هنوز کافیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«خوب بچها از اینجا دکتر تغییر میکنه میشه سونگ کانگ»
ا/ت: خوشبختم منم ا/ت هستم
سونگ کانگ: میدونم میدونم هعی تو قرص هاتو بخور بعد باید استراحت کنی فقط همین یدونه از پاهات هم شکسته ولی باید گچ بگیرم
ا/ت: ولی من دردی حس نمیکنم
سونگ کانگ: مطمعنی؟
ا/ت: اره حتی میتونم تکونش بدم
سونگ کانگ: اوه ببخشید این مال یه مریض دیگم بوده «خنده»
سونگ کانگ: هعی راستی چرا خودت رو از ماشین پرت کردی پایین
ا/ت: م.. من
سونگ کانگ: بگو راحت باش
ا/ت: مرده میخاست بهم تجاوز کنه
سونگ کانگ: چ... چــــــــــــــــــــــی؟؟؟؟؟ شوخی میکنی
اینو باید به پلیس بگی
ا/ت: نزاشتم انجام بده برای همین خودم رو پرت کردم پایین
لطفا لطفا در مورد این موضوع چیزی به بقیه نگو
سونگ کانگ: ولی زیاد هم صدمه ندیدی
ا/ت: چون سرعتش خیلی کم بود
سونگ کانگ: باشه ولی باید خیلی حواست باشه
ذهن ا/ت: نباید بهش بگم پلیس خبر کنه اینطوری کوک تو دردسر میوفته اون یه مافیاس
سونگ کانگ: خوب بهتره برم بگم دوستت بیاد
ا/ت: بش
«رفت»
(از زبان کوک)
خدایا چی شد اهههه
سونگ کانگ: هعی اقا
کوک: چ... چیه چی شده چطوره خوبه
سونگ کانگ: اسیب زیادی داده نشده بهش فقط یکم درد داشته همین اون خونی هم که از گردنش میومد یکم مشکل بود ولی ردیفش کردم
کوک: خوبه
ذهن سونگ کانگ: یه تشکر نکنی داوشم
کوک: میخام ببینمش
سونگ کانگ: باشه برو تو ولی فردا میتونی ببریش خونه
کوک: ها که اینطور
رفتم تو دیدم رو تخت دراز کشیده و با انگشت هاش ور میره گفتم
کوک: شیطون بلا
ا/ت: کوک
کوک: حالت خوبه
رفتم سمت تختش و نشستم روش
ا/ت: کوک من خیلی ترسیدم
کوک: دیدی گفتم که بزرگش نکنی
ا/ت: سونگ کانگ خیلی مرد خوبیه کمک کرد خوب شم وگرنه الان بازم اون درد هارو داشتم کوک من اون موقه خیلی درد داشتم
کوک: ایکاش من جات بودم
ا/ت: نه خدا نکنه
کوک: اینطوری نکن دیگه ا/تتتتت
ا/ت: چ... چطوری نکنم
کوک: بخند بخندددد
ا/ت: «لبخند» کوک دیونه شدی
کوک: ا/ت تا فردا چیکار کنم
ا/ت: چیزی نیست فقط یه روزه
کوک: نمیشه بغل تو بخابم
ا/ت: مافیا کوچولو من تو کار داری
(از زبان ا/ت)
دیدم مثل گربه ها رفتم خودشو تو سینم قایم کرد
کوک: دلت میاد
ا/ت: کوک میخای خرم کنی
کوک: مگه میشه خرت کرد «سرش رو بلند کرد»
ا/ت:«لبخند» اییی خدا بلند شو برو تا من بخوابم زود خوب شم
کوک: باشه من میرم ولی بزار یه کاری کنم
دیدم خودشو بهم اروم نزدیک کرد فهمیدم میخاد چیکار کنه
🔁شبل رو گذاشت رو 🔁مبل ارم مک میزد و منم ادامه میدادم
مک هاش زیاد تر شدن ولی دیگه نفس نداشتم برای همین جدا شدم
کوک: احح بیبی این کم بود
ا/ت: هنوز کافیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«🖇like²⁰♥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«comment🖇²⁰💌🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
«¹🖇follower👥🖇»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ،
۶۴.۵k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.