( پارت ۳ ) عشق دوطرفه
از زبان اکانه
: گفتم اکوا میخوام یه چیزی بگم
اکوا : بگو گوش میدم
: راستش من دیگه نمیخوام که کاری با هم قرار بزاریم 😕
اکوا : خیلی خوب باشه
: نه صبر کن من میخوام 😖 واقعا قرار بزاریم چون من فهمیدم که بهت یه حسی دارم
اکوا : اممممم .......... راستش نمیدونم چجوری بگم ( جوری که ناراحت نشی ) ........ راستش من به یک نفر دیگه علاقه دارم و این قرار صرفا برای کار بود 😕
: اهان که اینطور 😞
از زبان اریما
: همون لحظه ای که اکانه اعتراف کرد از اونجا دور شدم .
رسیدم خونه و بعد خودم رو در اتاق حبس کردم و لامپ اتاق را خاموش کردم تا بخوابم و همه چیز رو فراموش کنم
: گفتم اکوا میخوام یه چیزی بگم
اکوا : بگو گوش میدم
: راستش من دیگه نمیخوام که کاری با هم قرار بزاریم 😕
اکوا : خیلی خوب باشه
: نه صبر کن من میخوام 😖 واقعا قرار بزاریم چون من فهمیدم که بهت یه حسی دارم
اکوا : اممممم .......... راستش نمیدونم چجوری بگم ( جوری که ناراحت نشی ) ........ راستش من به یک نفر دیگه علاقه دارم و این قرار صرفا برای کار بود 😕
: اهان که اینطور 😞
از زبان اریما
: همون لحظه ای که اکانه اعتراف کرد از اونجا دور شدم .
رسیدم خونه و بعد خودم رو در اتاق حبس کردم و لامپ اتاق را خاموش کردم تا بخوابم و همه چیز رو فراموش کنم
۱۲۵
۲۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.