عشقی که بهم دادی
"part 51"
*روز بعد
*از زبان هانا
رفتم برای عیادت جیمین یه دسته گل بزرگ و خوشگل گرفتم
از ماشین پیاده شدم و در رو بستم و در عقب رو باز کردم تا دسته گلو بردارم
در ماشینو بستم و دزدگیر رو زدم
عکس خودمو تو شیشه ماشین میدیدم
یکم موهامو مرتب کردم و رفتم داخل بیمارستان
رسیدم در اتاقش
در زدم
/بفرمایید
رفتم تو و دسته گل رو گرفتم جلوی صورتم
پاهاشو میدیدم که داره به سمتم میاد
آب دهنمو قورت دادم
دسته گل رو زد کنار
/سلام(خوشحال)
×سلام....این یه عذر خواهیه امیدوارم قبول کنی...دیروز اصلا اعصاب نداشتم
/من که به دل نگرفتم
خندیدم و نشستیم
گفتم
×بهتری؟
/آره بدک نیستم
×پس میتونی برگردی خونه ت؟
/خونه؟...
×خونه نداری؟
/چرا دارم ولی چی میشه گفت
احتمالا خونه ش مشکلی داره
/راستی...دیروز چه اتفاقی برات افتاده بود...از اینکه چهره خندونتو ندیدم جا خوردم
سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم
×خ..خب من...یعنی ما...شرکتمون...باخت
/متاسفم...کمکی ازم ساختس
×هیچ کمکی از دست هیچکس بر نمیاد
دوست داشتم بیشتر باهاش حرف بزنم...وقتی میخندید قشنگ تر هم میشد
*از زبان جونگکوک
تمام امروز به ا.ت فکر میکردم
کاش میتونستم کمکش کنم
یهو دیدم یکی داره نزدیکم میشه
^سلام دکتر جئون(خنده)
سویونگ؟!!!!...مگه دوره داوطلبی ش تموم نشد؟
=سلام سویونگ...تو اینجا...
^میخواستم بیشتر پیش تو...ی..یعنی بیشتر تو بیمارستان باشم و کمک بدم
=خوبه...تو دختر خوبی هستی...من باید برم
وقتی جونگکوک به سویونگ پا نمیده😂😂💔
*روز بعد
*از زبان هانا
رفتم برای عیادت جیمین یه دسته گل بزرگ و خوشگل گرفتم
از ماشین پیاده شدم و در رو بستم و در عقب رو باز کردم تا دسته گلو بردارم
در ماشینو بستم و دزدگیر رو زدم
عکس خودمو تو شیشه ماشین میدیدم
یکم موهامو مرتب کردم و رفتم داخل بیمارستان
رسیدم در اتاقش
در زدم
/بفرمایید
رفتم تو و دسته گل رو گرفتم جلوی صورتم
پاهاشو میدیدم که داره به سمتم میاد
آب دهنمو قورت دادم
دسته گل رو زد کنار
/سلام(خوشحال)
×سلام....این یه عذر خواهیه امیدوارم قبول کنی...دیروز اصلا اعصاب نداشتم
/من که به دل نگرفتم
خندیدم و نشستیم
گفتم
×بهتری؟
/آره بدک نیستم
×پس میتونی برگردی خونه ت؟
/خونه؟...
×خونه نداری؟
/چرا دارم ولی چی میشه گفت
احتمالا خونه ش مشکلی داره
/راستی...دیروز چه اتفاقی برات افتاده بود...از اینکه چهره خندونتو ندیدم جا خوردم
سرمو آوردم بالا و نگاهش کردم
×خ..خب من...یعنی ما...شرکتمون...باخت
/متاسفم...کمکی ازم ساختس
×هیچ کمکی از دست هیچکس بر نمیاد
دوست داشتم بیشتر باهاش حرف بزنم...وقتی میخندید قشنگ تر هم میشد
*از زبان جونگکوک
تمام امروز به ا.ت فکر میکردم
کاش میتونستم کمکش کنم
یهو دیدم یکی داره نزدیکم میشه
^سلام دکتر جئون(خنده)
سویونگ؟!!!!...مگه دوره داوطلبی ش تموم نشد؟
=سلام سویونگ...تو اینجا...
^میخواستم بیشتر پیش تو...ی..یعنی بیشتر تو بیمارستان باشم و کمک بدم
=خوبه...تو دختر خوبی هستی...من باید برم
وقتی جونگکوک به سویونگ پا نمیده😂😂💔
۴.۹k
۰۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.