تلخ و شیرین p1کمدی😂
😐بدون نام 😐:
خوب اول یه توضیح کامل : قرار توی این داستان همه جور اتفاق بیوفته از جمله اتفاق های ماورایی و کمدی و خانوادگی و به شدت پاره کننده برای آرمیا باشه پس امید وارم از سبک این داستان عجیب خوشتون بیاد و اینکه اول دخترا معرفی کنم ( مارال "لیدر گروه دارک استار هستش و سنش ۲۰، آیدا : دیونه ترین کار ها رو میکنه مثلا سختترین چالش ها مثل خوردن خوردن سوسک زنده یا حتی رفتن به قبر^س^تون چیز های دیگه قرار خودش تعریف کنه و سنش۱۷، یلدا : پوکر فیس ترین و منطقی ترین عضو ولی گاهی با آیدا شوخی میکنه اذیتش میکنه سنش ۱۹، عسل : مثل اسمش شیرین اما بحث درس که بشه از اون خرخوناس اما مهربون سنش۱۸، شیدا: کرم ریز ترین و باهوش ترین عضو سنش ۱۹، پینکی : پینکی مثل اسمش صورتی و دارای شخصیت کیوتی هست این بشر اما بحث چالش باعث تغییر در رفتار ایشون می شود سنش ۱۵ کوچیک ترین عضو ( پسرا به حضور گلتون روشن هستن و نیاز نیست معرفی کنم پس بزارید یکم دلستان توضیح بدم دخترا یک گروه ترکیه ای تازه وارد هستن البته این گروه دو عضو ایرانی دارد که در قسمت های آینده میفهمید و اینکه چون کشور کره جنوبی با ترکیه احد دوستی بستند تصمیم گرفتن خواننده های محبوب کشورشون رو بفرستند اونجا و خواننده ها اونجا فعالیت داشته باشند که از کشور کره آیو و از کشور ترکیه گروه دخترا وارد صنعت کیپاپ میشه
آیدا : اییییی پام بابا این چه عادتی هر وقت میرم رو صحنه تا باهم یه اجرا داشته باشیم یکی میاد منو میزنه به خدا گناه دارم. پینکی : یلدا زدی پای بدبخت و ترکوندی خواهر یلدا : میخواست روم آب نریزه تا بیا بزنمش. مارال :😂 هعییی خوب شما هستید وگرنه نمیدونستم الان باید به کی میخندیدم. عسل: برو خدارو شکر دیگه بیبن خودت گفتی چقدر خوبیم. مارال: خوب بسه دیگه دخترا گوش کنید همون طور که میدونید امشب باید چمدون هامون رو کامل ببندیم شاید تا ۲ سال موندیم کره پس همه چیز تون بردارید و اینکه شاید اونجا با یه گروه قاطی شیم که امیدوارم نشیم ولی به هر حال واسه صبح ساعت ۶ جلوی در پارکینگ می بینمتون. آیدا : همین مونده بود من ساعت ۶ بلند شم آخه لامصب من تا ساعت ۱۱ عین خرس می خوابم بعد بلند میشم دوساعت میرم اون ور بعد میام این ور بعد غذا کوفت میکنم نمیشه که یهو شکم بیچارمو از خواب نازش بلند کنم. مارال :یادم باشه تو رو بندازم بیرون از هواپیما. عسل :مارال چه گناهی کردی که آیدا اومد سر راهت. مارال: گناهم این بود که با تو دوست شدم حالا هم همتون برید سر عمارت هرکس جداگونه چون حال جنگ و دعوا ندارم. فردا می بینمتون
فردا صبح ساعت ۶:۴۵" پینکی : آیداااااااا ترو خدا زود باش دیر کنی مارال منو می&کشه آیدا: اومدم بابا آنقدر غر میزنه. پینکی : یاجد قوم بنی هشمت چند تا چمدون میبری آیدا : ۴ تا مگه اشکال داره. پینکی :نه فقط خودت اون چهارتا غول مشنگ بیارم با اجازه. آیدا: پینکی تروخدا بیا کمک خواهش میکنم بیا پینکی : خدا نگم چیکارت کنه بیا بچه بیا بریم. آیدا: والا من از تو بزرگ ترم ها😐. پینکی از نظر عقل هم از من بزرگ تری. آیدا: عا نمد عه وایسا اون مارال نیست. مارال :سلام دخترا فقط این همه چمدون کجا میارید. آیدا:مال منه مگه نگفتی هرچی نیاز داریم برداریم خوب منم برداشتم . مارال : چه قدر زیبا خوب فعلا برید تو منم به خلبان بگم یه عالمه از خوراکی هاشو در اختیار ما قرار بده چون ظاهر قرار به دست آیدا از بین بریم. آیدا: به من چه هر وقت زود بیدار می شم از دنده چپ بلند میشم 😐 عه . پینکی : ماشالله. آیدا:بله
خوب اول یه توضیح کامل : قرار توی این داستان همه جور اتفاق بیوفته از جمله اتفاق های ماورایی و کمدی و خانوادگی و به شدت پاره کننده برای آرمیا باشه پس امید وارم از سبک این داستان عجیب خوشتون بیاد و اینکه اول دخترا معرفی کنم ( مارال "لیدر گروه دارک استار هستش و سنش ۲۰، آیدا : دیونه ترین کار ها رو میکنه مثلا سختترین چالش ها مثل خوردن خوردن سوسک زنده یا حتی رفتن به قبر^س^تون چیز های دیگه قرار خودش تعریف کنه و سنش۱۷، یلدا : پوکر فیس ترین و منطقی ترین عضو ولی گاهی با آیدا شوخی میکنه اذیتش میکنه سنش ۱۹، عسل : مثل اسمش شیرین اما بحث درس که بشه از اون خرخوناس اما مهربون سنش۱۸، شیدا: کرم ریز ترین و باهوش ترین عضو سنش ۱۹، پینکی : پینکی مثل اسمش صورتی و دارای شخصیت کیوتی هست این بشر اما بحث چالش باعث تغییر در رفتار ایشون می شود سنش ۱۵ کوچیک ترین عضو ( پسرا به حضور گلتون روشن هستن و نیاز نیست معرفی کنم پس بزارید یکم دلستان توضیح بدم دخترا یک گروه ترکیه ای تازه وارد هستن البته این گروه دو عضو ایرانی دارد که در قسمت های آینده میفهمید و اینکه چون کشور کره جنوبی با ترکیه احد دوستی بستند تصمیم گرفتن خواننده های محبوب کشورشون رو بفرستند اونجا و خواننده ها اونجا فعالیت داشته باشند که از کشور کره آیو و از کشور ترکیه گروه دخترا وارد صنعت کیپاپ میشه
آیدا : اییییی پام بابا این چه عادتی هر وقت میرم رو صحنه تا باهم یه اجرا داشته باشیم یکی میاد منو میزنه به خدا گناه دارم. پینکی : یلدا زدی پای بدبخت و ترکوندی خواهر یلدا : میخواست روم آب نریزه تا بیا بزنمش. مارال :😂 هعییی خوب شما هستید وگرنه نمیدونستم الان باید به کی میخندیدم. عسل: برو خدارو شکر دیگه بیبن خودت گفتی چقدر خوبیم. مارال: خوب بسه دیگه دخترا گوش کنید همون طور که میدونید امشب باید چمدون هامون رو کامل ببندیم شاید تا ۲ سال موندیم کره پس همه چیز تون بردارید و اینکه شاید اونجا با یه گروه قاطی شیم که امیدوارم نشیم ولی به هر حال واسه صبح ساعت ۶ جلوی در پارکینگ می بینمتون. آیدا : همین مونده بود من ساعت ۶ بلند شم آخه لامصب من تا ساعت ۱۱ عین خرس می خوابم بعد بلند میشم دوساعت میرم اون ور بعد میام این ور بعد غذا کوفت میکنم نمیشه که یهو شکم بیچارمو از خواب نازش بلند کنم. مارال :یادم باشه تو رو بندازم بیرون از هواپیما. عسل :مارال چه گناهی کردی که آیدا اومد سر راهت. مارال: گناهم این بود که با تو دوست شدم حالا هم همتون برید سر عمارت هرکس جداگونه چون حال جنگ و دعوا ندارم. فردا می بینمتون
فردا صبح ساعت ۶:۴۵" پینکی : آیداااااااا ترو خدا زود باش دیر کنی مارال منو می&کشه آیدا: اومدم بابا آنقدر غر میزنه. پینکی : یاجد قوم بنی هشمت چند تا چمدون میبری آیدا : ۴ تا مگه اشکال داره. پینکی :نه فقط خودت اون چهارتا غول مشنگ بیارم با اجازه. آیدا: پینکی تروخدا بیا کمک خواهش میکنم بیا پینکی : خدا نگم چیکارت کنه بیا بچه بیا بریم. آیدا: والا من از تو بزرگ ترم ها😐. پینکی از نظر عقل هم از من بزرگ تری. آیدا: عا نمد عه وایسا اون مارال نیست. مارال :سلام دخترا فقط این همه چمدون کجا میارید. آیدا:مال منه مگه نگفتی هرچی نیاز داریم برداریم خوب منم برداشتم . مارال : چه قدر زیبا خوب فعلا برید تو منم به خلبان بگم یه عالمه از خوراکی هاشو در اختیار ما قرار بده چون ظاهر قرار به دست آیدا از بین بریم. آیدا: به من چه هر وقت زود بیدار می شم از دنده چپ بلند میشم 😐 عه . پینکی : ماشالله. آیدا:بله
۵.۹k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.