p10
p10
طرف ا.ت
ساعت ۶ شب
جنی : ا.ت غذا درست کردنت تموم نشد ، ساعت ۷ مهمونی شروع میشه
رزی امد پیششون
رزی : سلام بچها ، راستی اجوما گفت که هرکی لباس مناسب داره برای مهمونی ، میتونه تو مهمونی بیاد
جنی : واقعا !!!
ا.ت : بلاخزه تموم شد ( کمی بلند )
ا.ت : خب چی میگفتین
جنی : ( حرف های رزی رو بهش میگه ) خب نظرت چیه ؟
رزی : راست میگه ا.ت نظرت چیه ؟
ا.ت : خب نمیدونم ، ببخشید بچها من امروز یکم دلم درد میکنه
جنی : خب پس منم نمیرم
رزی : منم همینطور
ا.ت : بچها شما بدون من برین و نگران من نباشید ، فقط یه دل درد سادست
جنی و رزی : مطمئنی
ا.ت : اره ، نگران من نباشید
جنی : خب باش ، پس رزی بیا بریم آماده بشیم
رزی : بیا بریم، خب ا.ت تو حداقل همرامون بیا
ا.ت : باش
خب دخترا میرن توی اتاق و جنی و رزی آماده میشن و پسرا هم آمده بودن و آماده شده بودن
ا.ت : خب، دیگه وقتشه که برید مهمونی
جنی و رزی : اره ، خب خدافظ ، راستی مراقب خودت باش
ا.ت : باش ، بای بای اونی ها
خماریییییییی تا ..........
#ادامه دارد
لایک ۵
کامنت ۱۰
طرف ا.ت
ساعت ۶ شب
جنی : ا.ت غذا درست کردنت تموم نشد ، ساعت ۷ مهمونی شروع میشه
رزی امد پیششون
رزی : سلام بچها ، راستی اجوما گفت که هرکی لباس مناسب داره برای مهمونی ، میتونه تو مهمونی بیاد
جنی : واقعا !!!
ا.ت : بلاخزه تموم شد ( کمی بلند )
ا.ت : خب چی میگفتین
جنی : ( حرف های رزی رو بهش میگه ) خب نظرت چیه ؟
رزی : راست میگه ا.ت نظرت چیه ؟
ا.ت : خب نمیدونم ، ببخشید بچها من امروز یکم دلم درد میکنه
جنی : خب پس منم نمیرم
رزی : منم همینطور
ا.ت : بچها شما بدون من برین و نگران من نباشید ، فقط یه دل درد سادست
جنی و رزی : مطمئنی
ا.ت : اره ، نگران من نباشید
جنی : خب باش ، پس رزی بیا بریم آماده بشیم
رزی : بیا بریم، خب ا.ت تو حداقل همرامون بیا
ا.ت : باش
خب دخترا میرن توی اتاق و جنی و رزی آماده میشن و پسرا هم آمده بودن و آماده شده بودن
ا.ت : خب، دیگه وقتشه که برید مهمونی
جنی و رزی : اره ، خب خدافظ ، راستی مراقب خودت باش
ا.ت : باش ، بای بای اونی ها
خماریییییییی تا ..........
#ادامه دارد
لایک ۵
کامنت ۱۰
۷.۶k
۰۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.