pr13
pr13
جیمین به ا.ت گفت حالا که میتونی اینده رو ببینی یه نگاه به چند روز دیگه بنداز ببین که کوک .....
نتونست بقیشو بگه و نگاه التماسانه ای ا.ت کرد
ا.ت گفت من نمیدونم باید چیکار کنم
جیمین گفت فقط چشاتو ببند و به چند روز دیگه فکر کن
ا.ت همین کار رو کرد یهو کل بدنش تبدیل به یه سایه ی سبز و طوسی شد .
چند دقیقه بعد ا.ت نگاه غمگینی به جیمین کرد و گفت راه های زیادی هست ولی فقط سه راه بین ۱۰۰تا راهی که من دیدم هست که کوک زنده میمونه تو اون سه تا دو تاشون با مردن تهیونگ و یا جین کوک زنده میمونه و تو اون یه راه هم باید تمام شماها کنار هم باشید.
رنگ از روی صورت جیمین پرید گفت چ چ چییییی؟؟؟نه!
ا.ت گفت راه دیگه ای نیست ((با حالتی دلسوزانه و ناراحت ))
جیمین گفت حالا اون که باید همه کنار هم باشیم چطوریه؟
ا.ت گفت باید یکیتون تا فردا یکی که مثل کوک قدرت داره پیدا کنید و گردنشو بشکنید و تمام خونشو بریزین رو ی بدن کوک
جیمین گفت ا.ت چطور میتونی اینو بگی؟؟ ما شاید مافیا باشیم ولی هیچ وقت هیچکدوممون از کشتن خوشمون نمیاد ما این شغل رو به ارث بردیم بعد تو داری میگی گردنشو بشکنیم که فواره ی خون ببینیم ؟ خودت میدونی این اشتیاق ما به خون حتی از خوناشام ها هم بیشتره. چطور؟؟؟((کمی عصبی و ناراحت ))
ا.ت گفت نمیدونم فقط میتونم بگم کسی که باید پیدا کنید اسمش سوهو هست و فقط تو میتونی پیداش کنی .
جیمین گفت بسه دیگه حرف نزن
پاشد رفت و تا به بقیه بگه .
جیمین ویو
ا.ت یکی دیگه شده بود یکمی ترسناک بود چطور می یا میتونست این حرفا رو به راحتی بزنه؟؟؟
به اتاق کوک که رسید به همه این موضوع رو گفت
یهو تهیونگ گفت چی؟ باید گردنشو بش... ککن..ی...م ؟
چرا ؟
یهو چشماش خون افتاد
تهیونگ ویو
عصبانی شدم رفتم طرف دکتر یقشو گرفتم و یه مشت تو را دماغش خالی کردم گفت هی تو میبینی ؟؟ اگه تا الان فهمیده بودی این سم لعنتی چیه الان کوک داشت شیر موزشو میخورد
و بازم مشت زدم واینقدری که نامجون و جیمین اومدن جلو مو گرفتن .
جیمین به ا.ت گفت حالا که میتونی اینده رو ببینی یه نگاه به چند روز دیگه بنداز ببین که کوک .....
نتونست بقیشو بگه و نگاه التماسانه ای ا.ت کرد
ا.ت گفت من نمیدونم باید چیکار کنم
جیمین گفت فقط چشاتو ببند و به چند روز دیگه فکر کن
ا.ت همین کار رو کرد یهو کل بدنش تبدیل به یه سایه ی سبز و طوسی شد .
چند دقیقه بعد ا.ت نگاه غمگینی به جیمین کرد و گفت راه های زیادی هست ولی فقط سه راه بین ۱۰۰تا راهی که من دیدم هست که کوک زنده میمونه تو اون سه تا دو تاشون با مردن تهیونگ و یا جین کوک زنده میمونه و تو اون یه راه هم باید تمام شماها کنار هم باشید.
رنگ از روی صورت جیمین پرید گفت چ چ چییییی؟؟؟نه!
ا.ت گفت راه دیگه ای نیست ((با حالتی دلسوزانه و ناراحت ))
جیمین گفت حالا اون که باید همه کنار هم باشیم چطوریه؟
ا.ت گفت باید یکیتون تا فردا یکی که مثل کوک قدرت داره پیدا کنید و گردنشو بشکنید و تمام خونشو بریزین رو ی بدن کوک
جیمین گفت ا.ت چطور میتونی اینو بگی؟؟ ما شاید مافیا باشیم ولی هیچ وقت هیچکدوممون از کشتن خوشمون نمیاد ما این شغل رو به ارث بردیم بعد تو داری میگی گردنشو بشکنیم که فواره ی خون ببینیم ؟ خودت میدونی این اشتیاق ما به خون حتی از خوناشام ها هم بیشتره. چطور؟؟؟((کمی عصبی و ناراحت ))
ا.ت گفت نمیدونم فقط میتونم بگم کسی که باید پیدا کنید اسمش سوهو هست و فقط تو میتونی پیداش کنی .
جیمین گفت بسه دیگه حرف نزن
پاشد رفت و تا به بقیه بگه .
جیمین ویو
ا.ت یکی دیگه شده بود یکمی ترسناک بود چطور می یا میتونست این حرفا رو به راحتی بزنه؟؟؟
به اتاق کوک که رسید به همه این موضوع رو گفت
یهو تهیونگ گفت چی؟ باید گردنشو بش... ککن..ی...م ؟
چرا ؟
یهو چشماش خون افتاد
تهیونگ ویو
عصبانی شدم رفتم طرف دکتر یقشو گرفتم و یه مشت تو را دماغش خالی کردم گفت هی تو میبینی ؟؟ اگه تا الان فهمیده بودی این سم لعنتی چیه الان کوک داشت شیر موزشو میخورد
و بازم مشت زدم واینقدری که نامجون و جیمین اومدن جلو مو گرفتن .
۳.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.