فیک my enemy از هیونلیکس پارت ۱
با ترمز شدید اتوبوس از خواب پرید و متوجه شد که رسیدن به بیرون نگاه کرد..... هوم دانشگاهشون بزرگ بود فلیکس اصلا دلش نمیخواست فقط بخاطر درسش بیاد اینور دنیا و خانوادشو ول کنه از همین الان دلش برای خواهرش تنگ شده بود
از اتوبوس پیاده شد و رفت داخل مدرسه و به سمت دفتر مدیر حرکت کرد وارد دفتر شد و یک پسرو دید که با اخم و دست به سینه داره به زمین نگاه میکنه و مردی هم که کنارش بود احتمالا باید پدرش باشه
مدیر: آقای هوانگ ما چندین بار گفتیم که اگر بار دیگه هیونجین دردسر درست کنه نمیتونیم چشم پوشی بکنیم یه نگاه به کلاسشون بندازید بخاطر دعوای هیونجین با یکی از سال پایینشون کل کلاسو بهم ریختن با این وضع چاره ای نیست جز اینکه اخراجش کنم
پدر هیونجین: من کاملا درکتون میکنم ولی اگر میشه این دفعه رو هم چشم پوشی بکنید........ شما گفتید بودجه ی دانشگاهتون کمه درسته؟ هرچقدر که بشه به مدرسه کمک میکنیم
مدیر: بله بله بودجه ی دانشگاه کمه...... این دفعه رو چشم پوشی میکنم ولی دفعه ی بعدی درکار نیست
فلیکس که تمام اینارو شنیده بود متوجه شد که تمام این شر رو این پسره درست کرده و داشت فکر میکرد که چقدر پول مشکلات رو میتونه حل بکنه... با صدای اقای مدیر به خودش اومد
مدیر: پسرم چیزی میخواستی؟
(علامت فلیکس + )
+امم بله راستش من دانش اموز انتقالی هستم خواستم بهتون بگم که اگر میشه فرم رو بدید که من پر کنم
مدیر: اها باش ( فرم رو روبه فلیکس میگیره) بیا پسرم پرش کن و سریع برو توی کلاست
بعد پر کردن فرم و دادنش به مدیر به سمت کلاسش با دو حرکت کرد
معلم: عه اومدی؟.. بچه ها ایشون دانش اموز انتقالی ما هستند بیا اینجا و خودتو معرفی کن؟
+ س..سلام من دانش اموز انتقالی لی فلیکس هستم... امی...امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشیم
هیونجین پوزخندی به معرفی مسخره ی فلیکس زد
و خب از چشم فلیکس دور نموند
معلم: قطعا همینطوره.... حالا برو روی اون صندلی خالی کنار هان بشین
تا نشست هان سریع برگشت
(علامت هان #)
#سلام من هانم
+ منم فلیکسم
#هی چه کک و مک های باحالی داری رو صورتت
+ ممنون
#از کجا اومدی؟
+ از استرا....
معلم: هاننن تا اومد به حرف گرفتیش؟ گوش کنید درسو
+# چشم
.....................................................................
بلاخره زنگ خورد و کلاس حوصله سر برشون به پایان رسید
#هی فلیکس پاشو بریم مدرسه رو نشونت بدم ( گایز توی دانشگاه هستن ولی برای راحت نوشتن و از روی عادت من مینویسم مدرسه شما دانشگاه در نظر بگیرید🙃) خب داشتیم چیا میگفتیم؟.............
..........................................
خوب شد؟
ادامه بدم ؟
بایییییییییییییییییییییییییی❤🎀
از اتوبوس پیاده شد و رفت داخل مدرسه و به سمت دفتر مدیر حرکت کرد وارد دفتر شد و یک پسرو دید که با اخم و دست به سینه داره به زمین نگاه میکنه و مردی هم که کنارش بود احتمالا باید پدرش باشه
مدیر: آقای هوانگ ما چندین بار گفتیم که اگر بار دیگه هیونجین دردسر درست کنه نمیتونیم چشم پوشی بکنیم یه نگاه به کلاسشون بندازید بخاطر دعوای هیونجین با یکی از سال پایینشون کل کلاسو بهم ریختن با این وضع چاره ای نیست جز اینکه اخراجش کنم
پدر هیونجین: من کاملا درکتون میکنم ولی اگر میشه این دفعه رو هم چشم پوشی بکنید........ شما گفتید بودجه ی دانشگاهتون کمه درسته؟ هرچقدر که بشه به مدرسه کمک میکنیم
مدیر: بله بله بودجه ی دانشگاه کمه...... این دفعه رو چشم پوشی میکنم ولی دفعه ی بعدی درکار نیست
فلیکس که تمام اینارو شنیده بود متوجه شد که تمام این شر رو این پسره درست کرده و داشت فکر میکرد که چقدر پول مشکلات رو میتونه حل بکنه... با صدای اقای مدیر به خودش اومد
مدیر: پسرم چیزی میخواستی؟
(علامت فلیکس + )
+امم بله راستش من دانش اموز انتقالی هستم خواستم بهتون بگم که اگر میشه فرم رو بدید که من پر کنم
مدیر: اها باش ( فرم رو روبه فلیکس میگیره) بیا پسرم پرش کن و سریع برو توی کلاست
بعد پر کردن فرم و دادنش به مدیر به سمت کلاسش با دو حرکت کرد
معلم: عه اومدی؟.. بچه ها ایشون دانش اموز انتقالی ما هستند بیا اینجا و خودتو معرفی کن؟
+ س..سلام من دانش اموز انتقالی لی فلیکس هستم... امی...امیدوارم سال خوبی رو در پیش داشته باشیم
هیونجین پوزخندی به معرفی مسخره ی فلیکس زد
و خب از چشم فلیکس دور نموند
معلم: قطعا همینطوره.... حالا برو روی اون صندلی خالی کنار هان بشین
تا نشست هان سریع برگشت
(علامت هان #)
#سلام من هانم
+ منم فلیکسم
#هی چه کک و مک های باحالی داری رو صورتت
+ ممنون
#از کجا اومدی؟
+ از استرا....
معلم: هاننن تا اومد به حرف گرفتیش؟ گوش کنید درسو
+# چشم
.....................................................................
بلاخره زنگ خورد و کلاس حوصله سر برشون به پایان رسید
#هی فلیکس پاشو بریم مدرسه رو نشونت بدم ( گایز توی دانشگاه هستن ولی برای راحت نوشتن و از روی عادت من مینویسم مدرسه شما دانشگاه در نظر بگیرید🙃) خب داشتیم چیا میگفتیم؟.............
..........................................
خوب شد؟
ادامه بدم ؟
بایییییییییییییییییییییییییی❤🎀
۳.۵k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.