پارت ۱۳

ویو ته
نمیدونم چم شده امروزا باهاش خیلی خوبم
_ات بیا درس شد
+باشه
ویو ات رفتم سر میز نشستم واو خیلی خوب شده بود
_چطوره
+عالی
_😊
ویو ته
دیدم که مینا زنگ زد میکه بریم بار منم گفتم باشه شب شدو من حاضر شدم برم بار پیش مینا
ویو ات
ته رفت منم رو مبل نشستم دیدم که سوهی زنگ میزنه میگه بیا بار منم چون حوصلم سر رفته بود قبول کردم رفتم لباس پوشیدم ارایش نرمال کردم رفتم بار دوستمو دیدم با دوستم که پسره داشتم باهاشون حرف میزدم که ته هم دیدم این اینجاست کاشکی که من جای مینا بودم برای اینکه منو نشناسه رومو اونور کردم دوستام رفتن که برقصن منم اونجا واستاده بودم ته رو نگاه میکردن که یکدفعه فهمیدم من اینجام
ویو ته
داشتم مینا رو نگاه میکردم که ات دیدم این اینجا چکار میکنی رفتم پیشش
_ات
+انیو او توهم اینجای
_من باید بپرسم تو تو بار چکار میکنی
+خوب اومدم پیش دوستام
_بهتره بری خونه
+چرا باید برم دلم میخواد واستم پیش دوستام
_همین گه گفتم میری
+هوی بعد اون وقت تو چکار ی اینجا
_من شوهرت...نه چیزه مردم برام حرف در میارن
+چرا باید حرفتو باور کنم من که زنت نیستم
_چه بخای چه نخای الان باهات ازدواج کردم
+...
(این داستان ادامه دارد)
شب یلداتون مبارک بچه ممنون واسه حمایت