فیک جیمین:عشق/پارت اول
امروز اولین روز مدرسه ام بود گوشیم زنگ خورد از جام پاشدم سریع آماده شدم و به طرف مدرسه رفتم . هیچ دوستی نداشتم و واسه همین رفتم ته کلاس نشستم .
معلم اومد و باهاش آشنا شدیم و قوانین لازم رو بهمون گفت
ریاضی داشتیم ولی چون روز اول بود درس نخوندیم و بقیه مشغول صحبت شدن و من به پنجره نگاه می کردم .
زنگ خورد و رفتم روی صندلی حیاط نشستم و به آسمون خیره شدم.
یکدفعه دیدم یه نفر از دور به من خیره شده سریع ازجام پاشدم و رفتم داخل کلاس.
یه هفته همینطوری گذشت و من همه بچه ها رو شناخته بودم و اسماشون رو میدونستم.
یک روز معلم ورزشمون لیست رشته ورزشی رو آورد .
معلم وررزش: بچه ها رشته های ورزشی توی این لیست نوشته شده هرکدوم رو که دوست داشتین و استعدادش داشتین انتخاب و ثبت نام کنین هفته بعد تمرینات شروع میشه.
همه توی لیست جلوی اسم خودشون رشته ورزشی مورد علاقشون رو نوشتن و من هم موتور سواری رو انتخاب کردم بر عکس دخترا که والیبال و تنیس انتخاب می کردن و اکثر پسرا هم موتور سواری رو انتخاب کردن .
خلاصه لیست رو به معلم ورزش دادیم .
معلم ورزش رو به من گفت:عزیزم نمیخوای ورزش دیگه ای رو انتخاب کنی؟
من:عام نه من موتور سواری رو دوست دارم
معلم ورزش: اما خیلی خطرناک و سخته و معمولا پسرا این ورزش رو انتخاب می کنن.
من مطمئن باشین من تمام تلاشمو میکنم نگران من نباشید.
معلم ورزش: باشه .
یه هفته بعد تمرینات شروع شد خیلی خوب پیش می رفتم من اکثر شرکت کننده ها پسر بودن ولی من مشکلی نداشتم .
چند روز اول بد جوری می خوردم زمین اما کن کم عادت کردم.
چند روز بعد چند تا از پسرا در روز تمرین اومدن و گفتن:
هه تو کجا و موتور سواری کجا دختر
من:حدتو بدون به تو هیچ ربطی نداره .
پسرا: باشه چند روز دیگه که با موتور لهت کردیم اونوقت میفهمی.
من: حالا خواهیم دید کی کی رو له میکنه
همین رو گفتم و رفتم و لباس فرم و کلاه ایمنی رو سرم کردم و به تمرین ادامه دادم
لایک و کامنت فراموش نشه
شرط پارت بعدی ۲۰ تا لایک
ممنون 💖
شبتون بخیر تا فردا فعلا👋👋❣
معلم اومد و باهاش آشنا شدیم و قوانین لازم رو بهمون گفت
ریاضی داشتیم ولی چون روز اول بود درس نخوندیم و بقیه مشغول صحبت شدن و من به پنجره نگاه می کردم .
زنگ خورد و رفتم روی صندلی حیاط نشستم و به آسمون خیره شدم.
یکدفعه دیدم یه نفر از دور به من خیره شده سریع ازجام پاشدم و رفتم داخل کلاس.
یه هفته همینطوری گذشت و من همه بچه ها رو شناخته بودم و اسماشون رو میدونستم.
یک روز معلم ورزشمون لیست رشته ورزشی رو آورد .
معلم وررزش: بچه ها رشته های ورزشی توی این لیست نوشته شده هرکدوم رو که دوست داشتین و استعدادش داشتین انتخاب و ثبت نام کنین هفته بعد تمرینات شروع میشه.
همه توی لیست جلوی اسم خودشون رشته ورزشی مورد علاقشون رو نوشتن و من هم موتور سواری رو انتخاب کردم بر عکس دخترا که والیبال و تنیس انتخاب می کردن و اکثر پسرا هم موتور سواری رو انتخاب کردن .
خلاصه لیست رو به معلم ورزش دادیم .
معلم ورزش رو به من گفت:عزیزم نمیخوای ورزش دیگه ای رو انتخاب کنی؟
من:عام نه من موتور سواری رو دوست دارم
معلم ورزش: اما خیلی خطرناک و سخته و معمولا پسرا این ورزش رو انتخاب می کنن.
من مطمئن باشین من تمام تلاشمو میکنم نگران من نباشید.
معلم ورزش: باشه .
یه هفته بعد تمرینات شروع شد خیلی خوب پیش می رفتم من اکثر شرکت کننده ها پسر بودن ولی من مشکلی نداشتم .
چند روز اول بد جوری می خوردم زمین اما کن کم عادت کردم.
چند روز بعد چند تا از پسرا در روز تمرین اومدن و گفتن:
هه تو کجا و موتور سواری کجا دختر
من:حدتو بدون به تو هیچ ربطی نداره .
پسرا: باشه چند روز دیگه که با موتور لهت کردیم اونوقت میفهمی.
من: حالا خواهیم دید کی کی رو له میکنه
همین رو گفتم و رفتم و لباس فرم و کلاه ایمنی رو سرم کردم و به تمرین ادامه دادم
لایک و کامنت فراموش نشه
شرط پارت بعدی ۲۰ تا لایک
ممنون 💖
شبتون بخیر تا فردا فعلا👋👋❣
۱۶.۳k
۱۰ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.