خواهربرادری part2
خواهربرادری
Part2
جیمین:هی جونگ سوک
جونگ سوک:به به پارک جیمین
جیمین:خفه شو بیا اینجا
جونگ سوک:به گمونم فرار کنم به صرفه تره نه؟
جیمین:هروقت چشاتو از کاسه درآوردم میتونی زر زر کنی
و جیمین به بقیه پسرا دستور داد که جونگ سوک رو کتک بزنن
هایون ویو
میدونستم کجا قراره برن(کارخونه مطروکه که واسه پسراس) واسه همین رفتم اونجا
البته از پسره خیلی بدم میاد ولی واسه قربانی های قلدری پسرا دلم میسوزه.یه صدا شنیدم فهمیدم چه خبره تا اینکه یکی درو باز کرد و منو دید و اون خر کسی نبود جز جونگ کوک که بدموقع ها ظاهر میشه
جونگ کوک:هی جئون هایون اینجا چه غلطی میکنی؟(با داد)
هایون:با دادش فهمیدم جیمین هم فهمیده
هایون:صداتو بیار پایین حالا تو یکی آدم شدی؟
جونگ کوک:خیلی زر زر میکنی
هایون:به خودم مربوطه
جونگ کوک:که به خودت مربوطه ها؟
هایون:یه دیدم مچ دستمو محکم گرفت که واقعا دردم گرفت و داشت میرفت یه جا دیگه
هایون:ولم کن عوضی
جونگ کوک:دستشو محکم تر گرفتم میتونستم به وضوح استخون هاشو حس کنم.....وقتی به خودم اومدم دیدم دارم اینکارا رو با خواهر یکی یدونم میکنم
هایون:دستمو محکم گرفت میتونستم خرد شدن استخوان هامو حس کنم داشتم گریه میکردم تا بلکه دل سنگش به حالم بسوزه
هایون:عااااااح دستم درد میکنه اوپا ولم کن(با بغض)
جونگ کوک با صدای خواهرش برگشت
ادامه پارت بعد
Part2
جیمین:هی جونگ سوک
جونگ سوک:به به پارک جیمین
جیمین:خفه شو بیا اینجا
جونگ سوک:به گمونم فرار کنم به صرفه تره نه؟
جیمین:هروقت چشاتو از کاسه درآوردم میتونی زر زر کنی
و جیمین به بقیه پسرا دستور داد که جونگ سوک رو کتک بزنن
هایون ویو
میدونستم کجا قراره برن(کارخونه مطروکه که واسه پسراس) واسه همین رفتم اونجا
البته از پسره خیلی بدم میاد ولی واسه قربانی های قلدری پسرا دلم میسوزه.یه صدا شنیدم فهمیدم چه خبره تا اینکه یکی درو باز کرد و منو دید و اون خر کسی نبود جز جونگ کوک که بدموقع ها ظاهر میشه
جونگ کوک:هی جئون هایون اینجا چه غلطی میکنی؟(با داد)
هایون:با دادش فهمیدم جیمین هم فهمیده
هایون:صداتو بیار پایین حالا تو یکی آدم شدی؟
جونگ کوک:خیلی زر زر میکنی
هایون:به خودم مربوطه
جونگ کوک:که به خودت مربوطه ها؟
هایون:یه دیدم مچ دستمو محکم گرفت که واقعا دردم گرفت و داشت میرفت یه جا دیگه
هایون:ولم کن عوضی
جونگ کوک:دستشو محکم تر گرفتم میتونستم به وضوح استخون هاشو حس کنم.....وقتی به خودم اومدم دیدم دارم اینکارا رو با خواهر یکی یدونم میکنم
هایون:دستمو محکم گرفت میتونستم خرد شدن استخوان هامو حس کنم داشتم گریه میکردم تا بلکه دل سنگش به حالم بسوزه
هایون:عااااااح دستم درد میکنه اوپا ولم کن(با بغض)
جونگ کوک با صدای خواهرش برگشت
ادامه پارت بعد
۸.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.