آرمی دوست داشتنی فصل دو پارت 7
اون کسی نبود جر خواهر ته......( علامت میزارم علامتش:☆)
کوک: س... سلام( گریه)
☆ خوبی؟
کوک: به نظرت؟ راستی براچی اینجایی؟
تیغ توی دستشو نشون داد
کوک: یعنی تو.....
☆ اره میخواستم خودکوشی کنم چون داداشم باهام قهر بود برا اینکه بهش سر نزدم
کوک: حق داره.....
جیمین اومد پیشمون
جیمین: کوک خوبی؟ چیزیت شده؟
کوک: نه خوبم خواهر ته رو دیدی؟
جیمین: اره دیدم
همین جور داشتیم حرف میزدیم که از دور جی هوپ با عجله اومد
جی هوپ: زود باشین.....میخوان هه را و تهیونگ رو عمل کنن (داد)
جیمین: کوک بدو بریم
5 ساعت بعد.......
پارت بعد رو مینویسم
کوک: س... سلام( گریه)
☆ خوبی؟
کوک: به نظرت؟ راستی براچی اینجایی؟
تیغ توی دستشو نشون داد
کوک: یعنی تو.....
☆ اره میخواستم خودکوشی کنم چون داداشم باهام قهر بود برا اینکه بهش سر نزدم
کوک: حق داره.....
جیمین اومد پیشمون
جیمین: کوک خوبی؟ چیزیت شده؟
کوک: نه خوبم خواهر ته رو دیدی؟
جیمین: اره دیدم
همین جور داشتیم حرف میزدیم که از دور جی هوپ با عجله اومد
جی هوپ: زود باشین.....میخوان هه را و تهیونگ رو عمل کنن (داد)
جیمین: کوک بدو بریم
5 ساعت بعد.......
پارت بعد رو مینویسم
۵.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.