چند شاتی تهیونگ p2(ترکم نکن)
ترکم نکن 💔🖤
تهیونگ: باشه باشه تو راس میگی...
هیونا:یه هو منو گذاشت روی شونش و بدو از پله ها رفت پایین
هیونا:یا حضضضرررتتتتت قلبمممممم من از ارتفاع میترسممم
تهیونگ:های خوبت شد
هیونا:خفه شو تهیونننگگگگگگ
تهیونگ:من گشنمههههه
هیونا:خب برو یه
چیزی کوفت کن
تهیونگ:برام درست کن (کیوت)
هیونا:همچین نکن تاثیر نداره
تهیونگ:تویوخوداااا
هیونا:اوف باشه
تهیونگ: دیدی تاثیر داره؟ (خنده)
هیونا:نه خودم خواستم😆
تهیونگ:خیلی رو داری خیلیی
هیونا:رفتم تو اشپزخونه و میز چیدم بیا بخوریم
میگم تهیونگ من نمیتونم همش پیشه تو باشم باید یه فکری کنم باید امروز ازینجا برم
تهیونگ:نههه.. ینی منظورم اینه که خب کجا بری
هیونا: نمیدونم(بغض)
تهیونگ:حالا چرا بغض میکنی خب همینجا بمون
هیونا:بباااشههههه
تهیونگ:تعارف کردم
هیونا:خفه شو پسره ی بیشعور اصن از لج تو ام شده همینجا میمونمممم
تهیونگ:دختره ی خره کیوته لجباز (زیر لبی) اوففف ته یونگ به خودت بیااا
هیوانا:نشستیمو خوردیم ولی من دوباره حالم بد شد و اوق زدم رفتم هرچی خوردمو بالا اوردم و خون توش بود تهیونگم بدو بدو پشتم اومد
تهیونگ:هیونااا ... هیوووناااا خوبیی؟ چرا انقد استفراغ میکنی؟
هیونااا:نمیتونم بزارم بفهمه که مریضم(تو دلش)
هیونااا:هیچی یه ذره کلا نمیتونم زیاد بخورم وقتی میخورم بالا میارم
و اومدم بیرون وتا درو باز کردم دستمو کشید و رفتیم پایین از خنده داشتم منفجر میشدم
هیونااا:🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
تهیونگ:چته😂
هیونااا:خیلی کارات بامزست
ته یونگ:عاشقم شدی؟
هیونااا:خفه شو پسرههههه الدنگگگگگ افتادم رو سر تهیونگ و موهاشو میکشیدم و میزدمش
تهیونگ: آیییییی ول کن دختره دیونهههههههه درد داره خب روانیی
هیونااا:ول نمیکردم ولی یه هو تهیونگ قلقلکم داد وایی نه نقطه ضعفم
تهیونگ ویو:
تهیونگ:همینطور برای دفاع قلقلکش دادم یه هو منفجر شد از خنده و ولم کرد از خنده
پس قلقلکیههههههههههه شروع کردم قلقلک دادنش از خنده داشت میمرد
پرتش کردم رو مبل و افتادم روش به قلقلک دادنش سعی داشت فرار کنه و خب تقریبا تونست
از زیر دستم در رفت ولی سریع از کمرش گرفتمش و افتاد رو پام فاصله بین صورت امون خیلی کم بود دلم میخواست لباشو بخورم ولی نمیشد میکشتم
هیونا ویو: زل زده بودم تو چشماش و فاصله صورت امون خیلی کم بود همش به لبام زل زده بود که تصمیم گرفتم سواستفاده کنم سریع فرار کردم (نکته:تهیونگ خونش خیلی بزرگه و کلی پله داره)
سریع در رفتم و تهیونگم پاشد افتاد دنبالم من جییغ میکشیدم و فرار میکردم
هیونا: جیییغ نمیتونی منو بگیریی
تهیونگ:مطمعنی؟
هیونا:وای جعل سرعت تهیونگ یهو رفت بالا به خاطر قلبم یه هو حس کردم کم اوردم و دیگه نتونستم بدوم و تهیونگ منو گرفت
تهیونگ:دوست داری به عنوان تنبیه چیکارت کنم
هیونا:مگههههه دوست پسرمییی
تهیونگ:دلتم بخواد
هیونا:نمیخواد
تهیونگ:خیلی پررروییی
هیونا:میدونم😁
تهیونگ:باید تنبیه شی امممم
روانه تو باختی پس به عنوان جایزه بوست میکنم
هیونا:نهههههههههههه
تهیونگ:نزار وارد کار بدتری بشم😈
هیونا:پسره ی هیزه...... حرفم با قرار گرفتن لبای گرم تهیونگ رو لبام نصفه موند
اولش مقاومت کردم که ول کنه ولی اصلا ول نمیکرد دیگه بیخیال شدم و همراهیش کردم
بعد ۵مین بلخره ول کرد
تهیونگ:میگم هیونا.....
تهیونگ: باشه باشه تو راس میگی...
هیونا:یه هو منو گذاشت روی شونش و بدو از پله ها رفت پایین
هیونا:یا حضضضرررتتتتت قلبمممممم من از ارتفاع میترسممم
تهیونگ:های خوبت شد
هیونا:خفه شو تهیونننگگگگگگ
تهیونگ:من گشنمههههه
هیونا:خب برو یه
چیزی کوفت کن
تهیونگ:برام درست کن (کیوت)
هیونا:همچین نکن تاثیر نداره
تهیونگ:تویوخوداااا
هیونا:اوف باشه
تهیونگ: دیدی تاثیر داره؟ (خنده)
هیونا:نه خودم خواستم😆
تهیونگ:خیلی رو داری خیلیی
هیونا:رفتم تو اشپزخونه و میز چیدم بیا بخوریم
میگم تهیونگ من نمیتونم همش پیشه تو باشم باید یه فکری کنم باید امروز ازینجا برم
تهیونگ:نههه.. ینی منظورم اینه که خب کجا بری
هیونا: نمیدونم(بغض)
تهیونگ:حالا چرا بغض میکنی خب همینجا بمون
هیونا:بباااشههههه
تهیونگ:تعارف کردم
هیونا:خفه شو پسره ی بیشعور اصن از لج تو ام شده همینجا میمونمممم
تهیونگ:دختره ی خره کیوته لجباز (زیر لبی) اوففف ته یونگ به خودت بیااا
هیوانا:نشستیمو خوردیم ولی من دوباره حالم بد شد و اوق زدم رفتم هرچی خوردمو بالا اوردم و خون توش بود تهیونگم بدو بدو پشتم اومد
تهیونگ:هیونااا ... هیوووناااا خوبیی؟ چرا انقد استفراغ میکنی؟
هیونااا:نمیتونم بزارم بفهمه که مریضم(تو دلش)
هیونااا:هیچی یه ذره کلا نمیتونم زیاد بخورم وقتی میخورم بالا میارم
و اومدم بیرون وتا درو باز کردم دستمو کشید و رفتیم پایین از خنده داشتم منفجر میشدم
هیونااا:🤣🤣🤣🤣🤣🤣😂😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
تهیونگ:چته😂
هیونااا:خیلی کارات بامزست
ته یونگ:عاشقم شدی؟
هیونااا:خفه شو پسرههههه الدنگگگگگ افتادم رو سر تهیونگ و موهاشو میکشیدم و میزدمش
تهیونگ: آیییییی ول کن دختره دیونهههههههه درد داره خب روانیی
هیونااا:ول نمیکردم ولی یه هو تهیونگ قلقلکم داد وایی نه نقطه ضعفم
تهیونگ ویو:
تهیونگ:همینطور برای دفاع قلقلکش دادم یه هو منفجر شد از خنده و ولم کرد از خنده
پس قلقلکیههههههههههه شروع کردم قلقلک دادنش از خنده داشت میمرد
پرتش کردم رو مبل و افتادم روش به قلقلک دادنش سعی داشت فرار کنه و خب تقریبا تونست
از زیر دستم در رفت ولی سریع از کمرش گرفتمش و افتاد رو پام فاصله بین صورت امون خیلی کم بود دلم میخواست لباشو بخورم ولی نمیشد میکشتم
هیونا ویو: زل زده بودم تو چشماش و فاصله صورت امون خیلی کم بود همش به لبام زل زده بود که تصمیم گرفتم سواستفاده کنم سریع فرار کردم (نکته:تهیونگ خونش خیلی بزرگه و کلی پله داره)
سریع در رفتم و تهیونگم پاشد افتاد دنبالم من جییغ میکشیدم و فرار میکردم
هیونا: جیییغ نمیتونی منو بگیریی
تهیونگ:مطمعنی؟
هیونا:وای جعل سرعت تهیونگ یهو رفت بالا به خاطر قلبم یه هو حس کردم کم اوردم و دیگه نتونستم بدوم و تهیونگ منو گرفت
تهیونگ:دوست داری به عنوان تنبیه چیکارت کنم
هیونا:مگههههه دوست پسرمییی
تهیونگ:دلتم بخواد
هیونا:نمیخواد
تهیونگ:خیلی پررروییی
هیونا:میدونم😁
تهیونگ:باید تنبیه شی امممم
روانه تو باختی پس به عنوان جایزه بوست میکنم
هیونا:نهههههههههههه
تهیونگ:نزار وارد کار بدتری بشم😈
هیونا:پسره ی هیزه...... حرفم با قرار گرفتن لبای گرم تهیونگ رو لبام نصفه موند
اولش مقاومت کردم که ول کنه ولی اصلا ول نمیکرد دیگه بیخیال شدم و همراهیش کردم
بعد ۵مین بلخره ول کرد
تهیونگ:میگم هیونا.....
۲۳.۷k
۲۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.