proud love پارت43
صبح با دل درد از خواب بلند شدم جیمین کنارم نبود احیانا رفته بود هوفف یواش از تخت بلند شدم اروم لباسامو عوض کردمو یکمی ارایش کردم موهامم بستم رفتم پایین صدای دو نفر میومد جیمین با نامی
نامی. من باید از دل هانا در بیارم نمیشه همینطوری بمونه ی اشتباهی کردم شما راست میگفتید من مثل ی ترسو فرار کردم هق
جیمین. اون موقع ک اینکارو میکردی هیچ ب فکر خواهرت یا بچت بودی بببنم اصلا بین لیسا یا هانا کدوم بیشتر برات ارزش دارن
پشت دیوار وایسادم تا منو نبینن من برام اهمیتی نداشت کدوم ارزشمند تریم بالاخره لیسا همسرشه ولی خوب چ جوابی میده نمیدونم دیدم هلن دست لیساس حتما کار جیمین بود خواستم برم طرفشون ک دلم تیر بدی کشید جیغ زدم خوردم زمین
جیمین.
داشتیم با نامی حرف میزدیم حس کردم هانا این اطرافه برای همین اون سوالا ازش پرسیدم ک یهو صدای جیغی اومد قلبم وایساد سریع رفتیم تو سالن عمارت هانا افتاده بود زمین صپرتش از درد مچاله بود سریع رفتیم سمتش با چهره نگران پرسیدم
جیمین. هانا خوببی بیب صدامو میشنویی خواهش میکنم جواب بده
بلندش کردم نانی رفت جیهوپو صدا بزنه لیسا با هلن دوید داخل
لیسا. چی شده هانا چشه
بردمش بالا گذاشتم رو تخت درو بستم
جیمین. لیسا بعدا الان وقتش نیست
رفتم نشستن پایین تخت جلوی پاش زانو زدم شروع کردم ماساژ دادن زیر دلشو
جیمین. اروم باش بیب عادیهه این دردا برای بار اولت بود ممکنه پیش بیاد
میدونم همه حرفارو شنیدی
هانا. برام اهمیتی نداره کدوممون براش با ارزش تریم بالاخره لیسا همسرشه
اماا از دستش بخاطر هلن ناراحتم
جیمین. اون پدره هانا حتما چیز بدی برای بچشون نمیخوان مطمئنن اگه ما هم بجه دار بشیم دوست داریم هم بچمون هم اطرافیامون سالم بمونن بابد حق بدی بهش فقط ی فرصت دیگه هوم
هانا. باشههه ولی فقط بخاطر تو 😝
جیمین. عاشقتمممممم اخههههه
هانا. منننن بیشتررررر
اومد سمتم کمرمو گرفت لبمو بوسید
دلم بهتر شده بود با کمکش رفتیم پایین سر میز صبحونه خوردیم من زیاد میل نداشتم هعی بخوردن نامی و جیمین نکاه میمردم خندم میگرفت مثلل بجه ها میخوردن
جیمین. چیههه خیلی جذابیم محومون شدی
هانا.اخه خیلیی بامزه میخورید مثل بچه ها🤣🤣
نامی
بعد از چند وقته ک خنده هانارو میبینمم
هانا.
از میز بلند شدیم رفتم تو حیاط
نامی هم پشت سرم اومد حتما جیمین بهش گفته بود
نامی. من باید از دل هانا در بیارم نمیشه همینطوری بمونه ی اشتباهی کردم شما راست میگفتید من مثل ی ترسو فرار کردم هق
جیمین. اون موقع ک اینکارو میکردی هیچ ب فکر خواهرت یا بچت بودی بببنم اصلا بین لیسا یا هانا کدوم بیشتر برات ارزش دارن
پشت دیوار وایسادم تا منو نبینن من برام اهمیتی نداشت کدوم ارزشمند تریم بالاخره لیسا همسرشه ولی خوب چ جوابی میده نمیدونم دیدم هلن دست لیساس حتما کار جیمین بود خواستم برم طرفشون ک دلم تیر بدی کشید جیغ زدم خوردم زمین
جیمین.
داشتیم با نامی حرف میزدیم حس کردم هانا این اطرافه برای همین اون سوالا ازش پرسیدم ک یهو صدای جیغی اومد قلبم وایساد سریع رفتیم تو سالن عمارت هانا افتاده بود زمین صپرتش از درد مچاله بود سریع رفتیم سمتش با چهره نگران پرسیدم
جیمین. هانا خوببی بیب صدامو میشنویی خواهش میکنم جواب بده
بلندش کردم نانی رفت جیهوپو صدا بزنه لیسا با هلن دوید داخل
لیسا. چی شده هانا چشه
بردمش بالا گذاشتم رو تخت درو بستم
جیمین. لیسا بعدا الان وقتش نیست
رفتم نشستن پایین تخت جلوی پاش زانو زدم شروع کردم ماساژ دادن زیر دلشو
جیمین. اروم باش بیب عادیهه این دردا برای بار اولت بود ممکنه پیش بیاد
میدونم همه حرفارو شنیدی
هانا. برام اهمیتی نداره کدوممون براش با ارزش تریم بالاخره لیسا همسرشه
اماا از دستش بخاطر هلن ناراحتم
جیمین. اون پدره هانا حتما چیز بدی برای بچشون نمیخوان مطمئنن اگه ما هم بجه دار بشیم دوست داریم هم بچمون هم اطرافیامون سالم بمونن بابد حق بدی بهش فقط ی فرصت دیگه هوم
هانا. باشههه ولی فقط بخاطر تو 😝
جیمین. عاشقتمممممم اخههههه
هانا. منننن بیشتررررر
اومد سمتم کمرمو گرفت لبمو بوسید
دلم بهتر شده بود با کمکش رفتیم پایین سر میز صبحونه خوردیم من زیاد میل نداشتم هعی بخوردن نامی و جیمین نکاه میمردم خندم میگرفت مثلل بجه ها میخوردن
جیمین. چیههه خیلی جذابیم محومون شدی
هانا.اخه خیلیی بامزه میخورید مثل بچه ها🤣🤣
نامی
بعد از چند وقته ک خنده هانارو میبینمم
هانا.
از میز بلند شدیم رفتم تو حیاط
نامی هم پشت سرم اومد حتما جیمین بهش گفته بود
۲۱.۹k
۱۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.