𝗣𝗮𝗿𝘁⁵³
𝗣𝗮𝗿𝘁⁵³
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
کمی بعد وقتی صداش توی گوشم پیچید با خوشحالی گفت:
عمه ا/ت: چه عجب یادی از عمه فلک زده ت کردی دخترِ خوب.
ا/ت: خوبی عمه؟
نفسش رو شبیه آهی بیرون داد.
به نظر خسته میاومد.
عمه ا/ت: خوبم عزیزم، تو چطوری، اوضاعت اونجا خوبه؟
سرم رو تکیه دادم به صندلی و روی شیشه کنارم خطوط فرضی کشیدم و گفتم:
ا/ت: نه هیچی خوب نیست.
عمه ا/ت:یعنی چی؟چیشده ا/ت؟
نگاهم رو از تابلوی تبلیغاتی رستوران گرفتم و آه کشیدم.
سعی کردم تمام موضوع امروز رو بدون کم و کاستی براش تعریف کنم.
از حرف های همونی گرفته تا پیشنهادِ شوگا.
عمه میدونست چند روز از خونه همونی رفتم و این مدت خونه شوگا بودم.
قبلا در جریانش گذاشته بودم.
.
.
همه رو براش تعریف کردم.
اولش مثل خودم شوکه شد ولی بعد با خوشحالی گفت:
عمه ا/ت: این خیلی خوبه ا/ت...حالا که میخواد کمکت کنه بهترین راهیه که جلو پات گذاشته....شوگا آدم خوبیه، همچین مردی رو همه آرزو دارن بعد اون اومده به تو که حتی میدونه مشکلت چیه پیشنهاد ازدواج داده....
ا/ت: عقد موقت میخواد، گفت برای یه مدت باهم باشیم.
بادِ سردی به صورتم خورد،ولی بخاطر حرف هایی که به عمه زده بودم یه ریز گرمم میشد و دلم نمیاومد شیشه رو بکشم بالا.
عمه ا/ت: باشه چه اشکال داره، اولش عقد موقت بعد کم کم میشه دائمی، موقعیت خیلی خوبیه. نبیتم از دستش بدیا. باورت میشه من از همون اول که این آدم و دیدم آرزو کردم کاش خودش یا یکی شبیهش باشه قسمتت بشه!
آهی کشیدم و با حسرت گفتم:...
•پارت پنجاه و سوم •
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
کمی بعد وقتی صداش توی گوشم پیچید با خوشحالی گفت:
عمه ا/ت: چه عجب یادی از عمه فلک زده ت کردی دخترِ خوب.
ا/ت: خوبی عمه؟
نفسش رو شبیه آهی بیرون داد.
به نظر خسته میاومد.
عمه ا/ت: خوبم عزیزم، تو چطوری، اوضاعت اونجا خوبه؟
سرم رو تکیه دادم به صندلی و روی شیشه کنارم خطوط فرضی کشیدم و گفتم:
ا/ت: نه هیچی خوب نیست.
عمه ا/ت:یعنی چی؟چیشده ا/ت؟
نگاهم رو از تابلوی تبلیغاتی رستوران گرفتم و آه کشیدم.
سعی کردم تمام موضوع امروز رو بدون کم و کاستی براش تعریف کنم.
از حرف های همونی گرفته تا پیشنهادِ شوگا.
عمه میدونست چند روز از خونه همونی رفتم و این مدت خونه شوگا بودم.
قبلا در جریانش گذاشته بودم.
.
.
همه رو براش تعریف کردم.
اولش مثل خودم شوکه شد ولی بعد با خوشحالی گفت:
عمه ا/ت: این خیلی خوبه ا/ت...حالا که میخواد کمکت کنه بهترین راهیه که جلو پات گذاشته....شوگا آدم خوبیه، همچین مردی رو همه آرزو دارن بعد اون اومده به تو که حتی میدونه مشکلت چیه پیشنهاد ازدواج داده....
ا/ت: عقد موقت میخواد، گفت برای یه مدت باهم باشیم.
بادِ سردی به صورتم خورد،ولی بخاطر حرف هایی که به عمه زده بودم یه ریز گرمم میشد و دلم نمیاومد شیشه رو بکشم بالا.
عمه ا/ت: باشه چه اشکال داره، اولش عقد موقت بعد کم کم میشه دائمی، موقعیت خیلی خوبیه. نبیتم از دستش بدیا. باورت میشه من از همون اول که این آدم و دیدم آرزو کردم کاش خودش یا یکی شبیهش باشه قسمتت بشه!
آهی کشیدم و با حسرت گفتم:...
•پارت پنجاه و سوم •
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
۷.۳k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.