فیک جدایی
پارت۹🍷
*صبح*
بیدار شدم دیدم ت بغل هیونم..اروم برای اینکه بیدار نشه از ت بغلش اومدم بیرون..ولی بیدار شد
هیونجین:اوم..صب بخیر
فلیکس:صب بخیر
سریع پاشدم
فلیکس:میرم حموم
بعد اینکه دوش گرفتم و اومدم بیرون
*ویو هیونجین*
نشسته بودم رو تخت و حواسم ت گوشیم بود ک فلیکس با حوله اومد بیرون..موهای خیس و ترقوهاشو نگا کردم...چطور میتونستم فقط به عنوان دوست نگاش کنم وقتی تا چند ماه پیش جای کیس مارکام رو بدنش بود...سعی کردم نگاهمو ازش بگیرم..نشست رو تخت و با گوشیش ور رفت..صورتشو برگردونت طرفم
فلیکس:هیون..چان هیونگ زنگ نزد؟..گشنمه صبونه میخام
هیونجین:ها؟..نه هنوز زنگ نزده
فلیکس:راستی هیون
با ذوق کامل برگشت طرفم و دقیقن جلوم نشست
فلیکس:میخام یه کادو برای جونگینی بخرم...ولی نمیدونم چی..کمکم میکنی عصر پسرارو بپیچونیم بریم خرید؟...میگیم باهم خریدیم
وقتی داشت حرف میزد فقط ب لباش نگا میکردم..فکر بوسیدنش از ذهنم بیرون نمیرفت..اگه رابطمون مثل قبل بود اون الان با بدن لختش ت بغلم بود و بجای صبحونه لباشو مزه میکردم
فلیکس:حواست هست هیون؟
هیونجین:ها؟..اره..اوکیه باهم میریم خرید
فلیکس:اومم..خوبی؟
هیونجین:نه..اره..میرم دوش بگیرم
از جام بلند شدم و سریع رفتم حموم و درو بستم
هیونجین:اروم باش هیون اروم باش...ت قول دادی فقط یه دوست ساده باشی..دوباره نباید از خودت دورش کنی..فقط خودتو کنترل کن
*ویو فلیکس*
لباسامو پوشیدم..گوشی هیون داشت زنگ میخورد..دیدم لینوعه..جوابشو دادم
فلیکس:سلام هیونگ
لینو:سلام فلیکس..ت چرا جواب دادی؟
فلیکس:هیون رفته حموم
صدای جیسونگ از اون طرف گوشی اومد
جیسونگ:اوووو یعنی یه کارایی کردین نه؟
خندیدم
فلیکس:نه..اول صبحی دوش لازمه دیگه..بعدشم ما از این کارا نمیکنیم..قرار شده فقط دوتا دوست ساده باشیم
لینو:واقعن؟..که اینطور..اماده شید بیاید صبونه
فلیکس:چشم هیونگ
بعد از اینکه هیون اومد بیرون رفتم سمتش
فلیکس:لینو زنگ زده بود..گفت بریم صبونه
سرشو تکون داد و رفتم لباسشو پوشید..جلوم حولشو دراورد ک سریع رومو برگردوندم
فلیکس:یااا
برگشت نگام کرد
هیونجین:چیه..خب لباس زیر دارم
نگاش کردم دیدم راس میگه
هیونجین:منحرف
خندیدم
فلیکس:ببخشید خب
بعد از اماده شدنش رفتیم صبونه خوردیم..با جونگین داشتم کرم مریختم ک هیونجین نگام کرد
هیونجین:گوشه لبت کثیف شده
و با انگشتش لبمو لمس کرد..یه لحظه بدنم لرزید ک تک خنده ای کرد و ازم فاصله گرفت
چان:خب پسرا..بریم دور دور؟
فلیکس:وای چقد حالم بده
هیون برگشت نگام کرد ک بهش چشمک زدم
هیونجین:عااا..چیزه..فلیکس حالش خوب نیست..ما میمونیم شما برین
چان:وات؟
جیسونگ:تنها میمونید هتل؟
لینو:گفتین ک رابطتون دوستانس ک
فلیکس:هنوزم همینو میگیم
لینو:یکم سمی میزنید
هیونجین:هرچی..برید دیگ
*صبح*
بیدار شدم دیدم ت بغل هیونم..اروم برای اینکه بیدار نشه از ت بغلش اومدم بیرون..ولی بیدار شد
هیونجین:اوم..صب بخیر
فلیکس:صب بخیر
سریع پاشدم
فلیکس:میرم حموم
بعد اینکه دوش گرفتم و اومدم بیرون
*ویو هیونجین*
نشسته بودم رو تخت و حواسم ت گوشیم بود ک فلیکس با حوله اومد بیرون..موهای خیس و ترقوهاشو نگا کردم...چطور میتونستم فقط به عنوان دوست نگاش کنم وقتی تا چند ماه پیش جای کیس مارکام رو بدنش بود...سعی کردم نگاهمو ازش بگیرم..نشست رو تخت و با گوشیش ور رفت..صورتشو برگردونت طرفم
فلیکس:هیون..چان هیونگ زنگ نزد؟..گشنمه صبونه میخام
هیونجین:ها؟..نه هنوز زنگ نزده
فلیکس:راستی هیون
با ذوق کامل برگشت طرفم و دقیقن جلوم نشست
فلیکس:میخام یه کادو برای جونگینی بخرم...ولی نمیدونم چی..کمکم میکنی عصر پسرارو بپیچونیم بریم خرید؟...میگیم باهم خریدیم
وقتی داشت حرف میزد فقط ب لباش نگا میکردم..فکر بوسیدنش از ذهنم بیرون نمیرفت..اگه رابطمون مثل قبل بود اون الان با بدن لختش ت بغلم بود و بجای صبحونه لباشو مزه میکردم
فلیکس:حواست هست هیون؟
هیونجین:ها؟..اره..اوکیه باهم میریم خرید
فلیکس:اومم..خوبی؟
هیونجین:نه..اره..میرم دوش بگیرم
از جام بلند شدم و سریع رفتم حموم و درو بستم
هیونجین:اروم باش هیون اروم باش...ت قول دادی فقط یه دوست ساده باشی..دوباره نباید از خودت دورش کنی..فقط خودتو کنترل کن
*ویو فلیکس*
لباسامو پوشیدم..گوشی هیون داشت زنگ میخورد..دیدم لینوعه..جوابشو دادم
فلیکس:سلام هیونگ
لینو:سلام فلیکس..ت چرا جواب دادی؟
فلیکس:هیون رفته حموم
صدای جیسونگ از اون طرف گوشی اومد
جیسونگ:اوووو یعنی یه کارایی کردین نه؟
خندیدم
فلیکس:نه..اول صبحی دوش لازمه دیگه..بعدشم ما از این کارا نمیکنیم..قرار شده فقط دوتا دوست ساده باشیم
لینو:واقعن؟..که اینطور..اماده شید بیاید صبونه
فلیکس:چشم هیونگ
بعد از اینکه هیون اومد بیرون رفتم سمتش
فلیکس:لینو زنگ زده بود..گفت بریم صبونه
سرشو تکون داد و رفتم لباسشو پوشید..جلوم حولشو دراورد ک سریع رومو برگردوندم
فلیکس:یااا
برگشت نگام کرد
هیونجین:چیه..خب لباس زیر دارم
نگاش کردم دیدم راس میگه
هیونجین:منحرف
خندیدم
فلیکس:ببخشید خب
بعد از اماده شدنش رفتیم صبونه خوردیم..با جونگین داشتم کرم مریختم ک هیونجین نگام کرد
هیونجین:گوشه لبت کثیف شده
و با انگشتش لبمو لمس کرد..یه لحظه بدنم لرزید ک تک خنده ای کرد و ازم فاصله گرفت
چان:خب پسرا..بریم دور دور؟
فلیکس:وای چقد حالم بده
هیون برگشت نگام کرد ک بهش چشمک زدم
هیونجین:عااا..چیزه..فلیکس حالش خوب نیست..ما میمونیم شما برین
چان:وات؟
جیسونگ:تنها میمونید هتل؟
لینو:گفتین ک رابطتون دوستانس ک
فلیکس:هنوزم همینو میگیم
لینو:یکم سمی میزنید
هیونجین:هرچی..برید دیگ
۳.۷k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.