شب و روز
پارت¹¹
(ات): من از همون اول فهمیدم
(اعضا) 😳
(ات): شوگا بیا کارت دارم
(شوگا) بش
(ات) میگم. ممنونم که یه کاری کردی که به ارزوم برسم ببشخیدد که اونروز یه چک زدم بت من از وقتی که اون اتقاف افتاده دیگه مث قبل نشدم اونروزی که
. م..م... ن....و دز.. دیدن
حالا هم میخام پولی که برای بلیط دادی پس بدم بت و یه چک بهم بزن بخاطر اونروز
اینم پولت مرسی ازت
حالا هم میتونی یه چک بزنی بهم
(شوگا)....
(ات) بزن
شوگا خیلی اروم دستشو زد به صورت ات
(ات)مهم نی بزننن
شوگا یدونه زدش
ات از شوگا باز هم عذر خاهی کرد. و بغلش کرد و.گفت ببخشید و رفت تو اتاقش
شوگا هنوز تو شک بود
شوگا هم رفت تو اتاق
پرش زمانی به فردا
(سوا و هانول و یوری)
سلام: ات
ما میخایم هر کدوم بریم به یه کشوری
(سوا): من. میرم. کانادا
(هانول): میرم پاریس که مدلینگ شم
(یوری): من هم میرم پیش مادرم تو ژاپن
(ات) خندید شوخی خوبی بود
(هانول و سوا و یوری)
دروغ نیستت
(ات) یع.... نی..... ش.... ما.. میری... د(با بغض)
(سوا): اره
ویو ات
یه بغل گروهی کردیم اون اخرین روزی بود
که بغلشون میکنم انقد گریه کردم که نگو
کالج هم تموم شده بود
دیگه با خودم کنار اومدم و گفتن دیگه نمی بینمشون
ات رف خونه
اعضا سلام دادن ات یه سلام سرد داد و رفت بالا
درو بصت و شروع کرد به گریه کردن
هفت سال با اونا بودم. مگه میشههه
اعضا اومدن و صدام کردن که بریم دنس تمرین کنیم
درسته حال نداشتم ولی رفتم صورتمو شستمو رفتم
یه دنس خیلی سختی بود من واقعا نمی تونستم ولی سعی کردم
و بهترین خودم بودم. و نشون دادم که میتونم
وقتی وسط دنس بودیم یکی از استف ها اومد و اشتباهی یه بطری انداخت زمین و لیز خوردم و خودمو سریع جمع کردم و ادامه دنسو رفتیم وقتی داشتیم برمیگشتم لنگ میزدم کسی متوجه نشد و به پی دی نم زنگ زدم و گفتم که پام اینجوری شده و هیج اهمیتی نداد
ببخشید دیگه من برم اگه خوشتون اومد بگید💋
(ات): من از همون اول فهمیدم
(اعضا) 😳
(ات): شوگا بیا کارت دارم
(شوگا) بش
(ات) میگم. ممنونم که یه کاری کردی که به ارزوم برسم ببشخیدد که اونروز یه چک زدم بت من از وقتی که اون اتقاف افتاده دیگه مث قبل نشدم اونروزی که
. م..م... ن....و دز.. دیدن
حالا هم میخام پولی که برای بلیط دادی پس بدم بت و یه چک بهم بزن بخاطر اونروز
اینم پولت مرسی ازت
حالا هم میتونی یه چک بزنی بهم
(شوگا)....
(ات) بزن
شوگا خیلی اروم دستشو زد به صورت ات
(ات)مهم نی بزننن
شوگا یدونه زدش
ات از شوگا باز هم عذر خاهی کرد. و بغلش کرد و.گفت ببخشید و رفت تو اتاقش
شوگا هنوز تو شک بود
شوگا هم رفت تو اتاق
پرش زمانی به فردا
(سوا و هانول و یوری)
سلام: ات
ما میخایم هر کدوم بریم به یه کشوری
(سوا): من. میرم. کانادا
(هانول): میرم پاریس که مدلینگ شم
(یوری): من هم میرم پیش مادرم تو ژاپن
(ات) خندید شوخی خوبی بود
(هانول و سوا و یوری)
دروغ نیستت
(ات) یع.... نی..... ش.... ما.. میری... د(با بغض)
(سوا): اره
ویو ات
یه بغل گروهی کردیم اون اخرین روزی بود
که بغلشون میکنم انقد گریه کردم که نگو
کالج هم تموم شده بود
دیگه با خودم کنار اومدم و گفتن دیگه نمی بینمشون
ات رف خونه
اعضا سلام دادن ات یه سلام سرد داد و رفت بالا
درو بصت و شروع کرد به گریه کردن
هفت سال با اونا بودم. مگه میشههه
اعضا اومدن و صدام کردن که بریم دنس تمرین کنیم
درسته حال نداشتم ولی رفتم صورتمو شستمو رفتم
یه دنس خیلی سختی بود من واقعا نمی تونستم ولی سعی کردم
و بهترین خودم بودم. و نشون دادم که میتونم
وقتی وسط دنس بودیم یکی از استف ها اومد و اشتباهی یه بطری انداخت زمین و لیز خوردم و خودمو سریع جمع کردم و ادامه دنسو رفتیم وقتی داشتیم برمیگشتم لنگ میزدم کسی متوجه نشد و به پی دی نم زنگ زدم و گفتم که پام اینجوری شده و هیج اهمیتی نداد
ببخشید دیگه من برم اگه خوشتون اومد بگید💋
۲.۰k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.