مهم ترین دارایی بانتن
پارت 3
از زبون هینا:
روبه روم رعیس قبلی کمپانی و چند نفر دیگهه بودند ک یکیشون موهای مشکی داشت و کمی هم قد کوتاه بود ولی از نظرم ابهت خاصی داشت. از نظرم جذاب بود تو همین فکرا بودم ک با دستش ب سانزو اشاره میکنه ک بره کنار و سانزو هم از کنار من اونور تر میره و کمی فاصله میگیره منم ک نمیفهمیدم اینا کین سریع از پله ها پایین میام و ب سمت رئیس قبلی کمپانی میدوم وقتی بهش رسیدم ..
هینا؛: اینجا چ خبره من امروز اجرا داشتم قربان
مو سیاهه: اجرا رو لغو کردیم نگران نباش
ب سمتش برگشتم ک گفت...
مایکی: اسم من مایکیه رئیس گنگم
هینا: پس تو همونی بودی ک مو صورتیه میگفت
سانزو: من اسم دارمممم
هینا: برام مهم نی
هینا: میشه از اینجا برم مایکی؟ اصلا چرا منو آوردبد اینجا؟
مایکی: برای ماموریت
هینا: ها چیزی؟ من آیدل ماموریت چیههه تو این همه اعضا داری ب من چیکار داری اخه من چیکار میتونم بکنم؟ اگه ب حرف کمپانی گوش ندم اخراجم میکنن تازه امروزم رئیس جدید اومده ک خیلی سختگی...
مایکی: من رئیس جدید کمپانی هستم .. گفتم ک نگران نباش حالا هم بیا بریم ت اتاق من باید در مورد ماموریت بهت بگم
تعجب کرده بودم ولی دنبالش رفتم
کمی بعد از اینکه چند تا راهرو رو پیچید و از چند پله بالا رفت رسیدیم ب ی اتاق ک درش مشکی بود. وارد شد و روی صندلی چرمی مشکی رنگ ک اخر اتاق بود نشست. ب در و دیوار ها نگاه میکردم همه چی تو این اتاق مشکی بود البته لوازم خاصی هم نداشت ی مبل و میز و وسایل رو میز و ی کمد و تخت ک اوناهم مشکی بودن از نظرم اتاق خیلی جوه سنگینی داشت خواستم چیزی بگم ک مایکی گفت: ما ب ی مهمونی دعوت شدیم و من میخوام تو نقش نامزد منو بازی کنی.... از اونجایی ک زبان کره ای و ژاپنی و انگلیسی و روسی و یونانی بلدی میتونی عضو باختن بشی و ب عنوان مترجم شخصی بانتن کار کنی... حقوقت 50 برابر حقوق کمپانی هست میتونی همزمان آیدل هم باشی
هینا: خب... اگه پولدار باشم معروف ترم میشم ولی چرا باید نقش نامزد تو رو من بازی کنم اینهمه دختر دیگ تازه چرا توو چرا سانزو یا اون مو بنفشا ن؟؟؟؟
مایکی: چون اگه بگیم نامزد سانزو یا ران و این دو و هر کدوم از اونایی در برابر معاملات تورو برای 1 شب میخوان
هینا: هپففف باشه ولی چند تا شرط دارم
مایکی کمی تعجب کرد ولی سریع گفت: میشنوم
هینا: اول اینکه تا نگم حق نداری ببوسیم
دوم اینکه من ادم اجتماعی هستم نمیتونی محدودم کنی
سوم باید بهم اطمینان بدی اتفاق بدی برام نمیوفته
مایکی: اولی و سومی قبوله ولی دومی ن... تا وقتی پیش من باشی جان امنه در ضمن ب عنوان عضوی از بانتن باید ت یسری چیزا محدود شی تا زمانی ک بهت اعتماد کنن
تا خواستم جواب بدم در ب صدا در اومد
لایک و فالوووووووو
از زبون هینا:
روبه روم رعیس قبلی کمپانی و چند نفر دیگهه بودند ک یکیشون موهای مشکی داشت و کمی هم قد کوتاه بود ولی از نظرم ابهت خاصی داشت. از نظرم جذاب بود تو همین فکرا بودم ک با دستش ب سانزو اشاره میکنه ک بره کنار و سانزو هم از کنار من اونور تر میره و کمی فاصله میگیره منم ک نمیفهمیدم اینا کین سریع از پله ها پایین میام و ب سمت رئیس قبلی کمپانی میدوم وقتی بهش رسیدم ..
هینا؛: اینجا چ خبره من امروز اجرا داشتم قربان
مو سیاهه: اجرا رو لغو کردیم نگران نباش
ب سمتش برگشتم ک گفت...
مایکی: اسم من مایکیه رئیس گنگم
هینا: پس تو همونی بودی ک مو صورتیه میگفت
سانزو: من اسم دارمممم
هینا: برام مهم نی
هینا: میشه از اینجا برم مایکی؟ اصلا چرا منو آوردبد اینجا؟
مایکی: برای ماموریت
هینا: ها چیزی؟ من آیدل ماموریت چیههه تو این همه اعضا داری ب من چیکار داری اخه من چیکار میتونم بکنم؟ اگه ب حرف کمپانی گوش ندم اخراجم میکنن تازه امروزم رئیس جدید اومده ک خیلی سختگی...
مایکی: من رئیس جدید کمپانی هستم .. گفتم ک نگران نباش حالا هم بیا بریم ت اتاق من باید در مورد ماموریت بهت بگم
تعجب کرده بودم ولی دنبالش رفتم
کمی بعد از اینکه چند تا راهرو رو پیچید و از چند پله بالا رفت رسیدیم ب ی اتاق ک درش مشکی بود. وارد شد و روی صندلی چرمی مشکی رنگ ک اخر اتاق بود نشست. ب در و دیوار ها نگاه میکردم همه چی تو این اتاق مشکی بود البته لوازم خاصی هم نداشت ی مبل و میز و وسایل رو میز و ی کمد و تخت ک اوناهم مشکی بودن از نظرم اتاق خیلی جوه سنگینی داشت خواستم چیزی بگم ک مایکی گفت: ما ب ی مهمونی دعوت شدیم و من میخوام تو نقش نامزد منو بازی کنی.... از اونجایی ک زبان کره ای و ژاپنی و انگلیسی و روسی و یونانی بلدی میتونی عضو باختن بشی و ب عنوان مترجم شخصی بانتن کار کنی... حقوقت 50 برابر حقوق کمپانی هست میتونی همزمان آیدل هم باشی
هینا: خب... اگه پولدار باشم معروف ترم میشم ولی چرا باید نقش نامزد تو رو من بازی کنم اینهمه دختر دیگ تازه چرا توو چرا سانزو یا اون مو بنفشا ن؟؟؟؟
مایکی: چون اگه بگیم نامزد سانزو یا ران و این دو و هر کدوم از اونایی در برابر معاملات تورو برای 1 شب میخوان
هینا: هپففف باشه ولی چند تا شرط دارم
مایکی کمی تعجب کرد ولی سریع گفت: میشنوم
هینا: اول اینکه تا نگم حق نداری ببوسیم
دوم اینکه من ادم اجتماعی هستم نمیتونی محدودم کنی
سوم باید بهم اطمینان بدی اتفاق بدی برام نمیوفته
مایکی: اولی و سومی قبوله ولی دومی ن... تا وقتی پیش من باشی جان امنه در ضمن ب عنوان عضوی از بانتن باید ت یسری چیزا محدود شی تا زمانی ک بهت اعتماد کنن
تا خواستم جواب بدم در ب صدا در اومد
لایک و فالوووووووو
۱۴.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.