فیک یع آرمی پارت 3
*فردا*
صب پاشدم و بدو بدو کارامو کردم. وقتی بیرون اومدم جلوی در یه دوچرخه صورتی خوشگل بود. دقت که کردم دیدم روی کاغذ کنارش نوشته (از طرف همونی که شبیه تهیونگه) اول بلیط کنسرت و بعد این. به هر حال با خوشحالی تمام سوارش شدم و به دانشگاه رفتم. وارد کلاس شدم و برخلاف همیشه با خوشحالی سرجام نشستم.
لیا: اووو یتیم خان کبکش خروس میخونه! دلش کتک می...
که حرفش با ورود معلم نصفه موند. بالاخره کلاس تموم شد و بچه ها از کلاس بیرون رفتن ولی ایندفعه در کمال تعجب لیا و زیردستاشم رفتن.
اهمیتی ندادم. وسایلمو جمع کردم و به خونه رفتم. لباس مورد علاقمو پوشیدم. آرایشی نکردم و به سمت کنسرت حرکت کردم.
به کنسرت رسیدم.خیلی شلوغ بود. چون بلیطم برا ردیف اول بود لازم نبود توی صف وایسم. رفتم سر جام نشستم. زاویه دیدم خیلی خوب ونزدیک بود.موقعش رسیدواعضادونه دونه روی سن اومدن.
از شدت ذوق گریم گرفته بود. هی داد میزدم: تهیووونگگ شیییی سااارااانگههههههه!!!
وسط کنسرت تهیونگ طرف ما قلب انگشتی درست کرد. و بغل دستی من بود که از شدت ذوق غش کرد!
بعدشم کلاهشو بهم داد. و نوبت من بود که غش کنم!
کنسرت تموم شد و یه ربع بعد فنساین بود.
کلاهو روی سرم گذاشته بودم همینطور تو حیاط سالن می گشتم که لیا و زیردستاش جلوم ظاهر شدن.
لیا: اووو یتیم کلاس که پول شهریه شو نداره بده از کجا پول بلیط کنسرت و گیر آورده؟ آهااااا به دزدی رو آوردی!
ات: خفه شوو!
لیا: پررو هم که شدی...سیلی زد...به نظرت مدیر اگه بفهمه تو
کنسرت بودی چه واکنشی نشون میده؟ صبر کن ببینم. تو که همچین کلاهی نداشتی! یا حداقل اینجا اومدنی روی سرت نبود.
...کلاه رو از سر ات برداشت... نکنه اینم دزدیدی؟
ات: هِیییی بدششش بههه مننننن!!!!!
لیا: مال دزدی به درد من نمی خوره و کلاه رو روی زمین انداخت و رفت
برش داشتم چیزیش نشده بود به هر حال موقع فنساین بود.
توی صف وایسادم. بالاخره نوبتم شد. وارد شدم. به ترتیب از نامجون، جین، شوگا، جیهوپ و جیمین امضا گرفتم. بعدی تهیونگ بود. وقتی جلوش وایسادم یه برق خاصی توی چشماش بود. امضامو از تهیونگ و بعدی که جونگ کوک بود هم گرفتم و از سالن خارج شدم.
احساس می کردم خوشحال ترین دختر دنیام.
همینطور به امضا های توی دستم نگا می کردم که به یه نفر خوردم.
صب پاشدم و بدو بدو کارامو کردم. وقتی بیرون اومدم جلوی در یه دوچرخه صورتی خوشگل بود. دقت که کردم دیدم روی کاغذ کنارش نوشته (از طرف همونی که شبیه تهیونگه) اول بلیط کنسرت و بعد این. به هر حال با خوشحالی تمام سوارش شدم و به دانشگاه رفتم. وارد کلاس شدم و برخلاف همیشه با خوشحالی سرجام نشستم.
لیا: اووو یتیم خان کبکش خروس میخونه! دلش کتک می...
که حرفش با ورود معلم نصفه موند. بالاخره کلاس تموم شد و بچه ها از کلاس بیرون رفتن ولی ایندفعه در کمال تعجب لیا و زیردستاشم رفتن.
اهمیتی ندادم. وسایلمو جمع کردم و به خونه رفتم. لباس مورد علاقمو پوشیدم. آرایشی نکردم و به سمت کنسرت حرکت کردم.
به کنسرت رسیدم.خیلی شلوغ بود. چون بلیطم برا ردیف اول بود لازم نبود توی صف وایسم. رفتم سر جام نشستم. زاویه دیدم خیلی خوب ونزدیک بود.موقعش رسیدواعضادونه دونه روی سن اومدن.
از شدت ذوق گریم گرفته بود. هی داد میزدم: تهیووونگگ شیییی سااارااانگههههههه!!!
وسط کنسرت تهیونگ طرف ما قلب انگشتی درست کرد. و بغل دستی من بود که از شدت ذوق غش کرد!
بعدشم کلاهشو بهم داد. و نوبت من بود که غش کنم!
کنسرت تموم شد و یه ربع بعد فنساین بود.
کلاهو روی سرم گذاشته بودم همینطور تو حیاط سالن می گشتم که لیا و زیردستاش جلوم ظاهر شدن.
لیا: اووو یتیم کلاس که پول شهریه شو نداره بده از کجا پول بلیط کنسرت و گیر آورده؟ آهااااا به دزدی رو آوردی!
ات: خفه شوو!
لیا: پررو هم که شدی...سیلی زد...به نظرت مدیر اگه بفهمه تو
کنسرت بودی چه واکنشی نشون میده؟ صبر کن ببینم. تو که همچین کلاهی نداشتی! یا حداقل اینجا اومدنی روی سرت نبود.
...کلاه رو از سر ات برداشت... نکنه اینم دزدیدی؟
ات: هِیییی بدششش بههه مننننن!!!!!
لیا: مال دزدی به درد من نمی خوره و کلاه رو روی زمین انداخت و رفت
برش داشتم چیزیش نشده بود به هر حال موقع فنساین بود.
توی صف وایسادم. بالاخره نوبتم شد. وارد شدم. به ترتیب از نامجون، جین، شوگا، جیهوپ و جیمین امضا گرفتم. بعدی تهیونگ بود. وقتی جلوش وایسادم یه برق خاصی توی چشماش بود. امضامو از تهیونگ و بعدی که جونگ کوک بود هم گرفتم و از سالن خارج شدم.
احساس می کردم خوشحال ترین دختر دنیام.
همینطور به امضا های توی دستم نگا می کردم که به یه نفر خوردم.
۱۱.۴k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.