🔹 مباهله🔹
🔹 مباهله🔹
معنای لغوی و اصطلاحی مباهله :
مباهله در اصل از « بَهل » به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. ( بدین صورت که در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند. )
شرح واقعه مباهله :
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (ع) گرویده بودند.
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص)، برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. لذا به موازات همین مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان ، نامه ای هم در سال دهم هجری، به « ابوحارثه »؛ اسقف نجران، نوشت و طی آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
فرازی از نامه پیامبر (ص) به اسقف نجران چنین بود: « به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [ این نامه ای است ] از محمد؛ پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید [ تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند ] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »
نمایندگان حضرت خاتم الانبیاء (ص) که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب آن حضرت (ص) بودند، وارد نجران شده و نامه را به اسقف نجران دادند. او نامه را با دقت خواند و برای تصمیم نیز شورایی از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: « ما بارها از پیشوایان خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد ـ که از اولاد اسماعیل است ـ همان پیامبر موعود باشد. » بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص) دیدار، و دلایل نبوت او را بررسی کنند.
بدین ترتیب، 60 تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، که در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:
۱- « ابوحارثة بن علقمه » اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.
۲- « عبدالمسیح » رئیس هیئت نمایندگی که به عقل، تدبیر و کاردانی شهرت داشت.
۳- « اَیهَم » که فردی کهنسال و یکی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.
پیامبر اکرم (ص) در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید، آنان را به پرستش خدای واحد دعوت و سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت فرمود. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید، حال آنکه شما صلیب را می پرستید، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟
نمایندگان نجران هم گفتند: ما او ( مسیح ) را خدا می دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد، بیماران را شفا بخشید، و از گِل، پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است.
آنها ( نمایندگان نجران ) دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی (ع) بدون واسطه پدر می دانستند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر جاری ساخت: « به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند، مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید. ( آیه 59 سوره مبارکه آل عمران ) »
به هر صورت، نمایندگان نجران گفتند که گفت و گوهای شما، ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نموده، و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.
در این هنگام، جبرئیل نازل گردید، آیه مباهله ( آیه 61 سوره مبارکه آل عمران ) را آورد و پیامبر (ص) را مأمور ساخت تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند، به مباهله برخیزد، تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود:
« فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءکُمْ
وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَن
معنای لغوی و اصطلاحی مباهله :
مباهله در اصل از « بَهل » به معنی رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی است. اما مباهله به معنای لعنت کردن یکدیگر و نفرین کردن است. ( بدین صورت که در یک جا جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را رسوا سازد و مجازات کند. )
شرح واقعه مباهله :
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (ع) گرویده بودند.
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص)، برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. لذا به موازات همین مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان ، نامه ای هم در سال دهم هجری، به « ابوحارثه »؛ اسقف نجران، نوشت و طی آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
فرازی از نامه پیامبر (ص) به اسقف نجران چنین بود: « به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. [ این نامه ای است ] از محمد؛ پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید [ تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند ] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود. »
نمایندگان حضرت خاتم الانبیاء (ص) که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب آن حضرت (ص) بودند، وارد نجران شده و نامه را به اسقف نجران دادند. او نامه را با دقت خواند و برای تصمیم نیز شورایی از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: « ما بارها از پیشوایان خود شنیده ایم که روزی منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعیل انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد ـ که از اولاد اسماعیل است ـ همان پیامبر موعود باشد. » بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص) دیدار، و دلایل نبوت او را بررسی کنند.
بدین ترتیب، 60 تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند، که در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت:
۱- « ابوحارثة بن علقمه » اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود.
۲- « عبدالمسیح » رئیس هیئت نمایندگی که به عقل، تدبیر و کاردانی شهرت داشت.
۳- « اَیهَم » که فردی کهنسال و یکی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت.
پیامبر اکرم (ص) در مذاکره ای که با هیئت نجرانی در مدینه به انجام رسانید، آنان را به پرستش خدای واحد دعوت و سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت فرمود. امّا آنان بر ادعای خود اصرار داشتند و گفتند: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید. چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید، حال آنکه شما صلیب را می پرستید، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟
نمایندگان نجران هم گفتند: ما او ( مسیح ) را خدا می دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد، بیماران را شفا بخشید، و از گِل، پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است.
آنها ( نمایندگان نجران ) دلیل الوهیت مسیح را، تولد عیسی (ع) بدون واسطه پدر می دانستند. در این هنگام فرشته وحی نازل شد و این سخن خدا را بر قلب پیامبر جاری ساخت: « به درستی که مَثَل عیسی نزد خداوند، مانند آدم است که خدا او را از خاک آفرید. ( آیه 59 سوره مبارکه آل عمران ) »
به هر صورت، نمایندگان نجران گفتند که گفت و گوهای شما، ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نموده، و بر دروغگو نفرین بفرستیم، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.
در این هنگام، جبرئیل نازل گردید، آیه مباهله ( آیه 61 سوره مبارکه آل عمران ) را آورد و پیامبر (ص) را مأمور ساخت تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند، به مباهله برخیزد، تا حقیقت آشکار و دروغ گو رسوا شود:
« فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَ أَبْنَاءکُمْ
وَ نِسَاءنَا وَ نِسَاءکُمْ وَ أَنفُسَنَا و أَن
۳.۴k
۲۳ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.