عشق ممنوع
پارت ۸
) ویو مینجی)
امشب هم کتک خوردم از جیمین و الان زندانی هستم معلوم نیست که چقدر بی رحم هست که منو زندایی کرد'
یهو در بازه میشه و هیچی کسی نبوده
مینجی زوده بیاده بیرون که میبینه خدمتکار های درحال تمیز کردنه عمارت بودنه و مینجی میره سمت اشپزخونه که دو خدمتکار درحال حرف زدنه بودنه
خدمتکار اولی: وای شنیدم که ارباب (همو جیمین) که اول خواست از مینجی خواستگاری کنه اما انگار بعده کاری که مینجی انجام داده دیگه با یکی دیگه ازدواج میکنه که امشب نامزدش کنه
خدمتکار دوم: وای چه جالب
"مینجی ناراحت شوده چون این بهتری فرصت دنیا هست اما ولش کنه دیگه گذاشته و همه ش تقصیر پدرش هست مینجی میشینه گریه میکنه اما دیگه اون ادم سابقه نیست
) ویو مینجی)
امشب هم کتک خوردم از جیمین و الان زندانی هستم معلوم نیست که چقدر بی رحم هست که منو زندایی کرد'
یهو در بازه میشه و هیچی کسی نبوده
مینجی زوده بیاده بیرون که میبینه خدمتکار های درحال تمیز کردنه عمارت بودنه و مینجی میره سمت اشپزخونه که دو خدمتکار درحال حرف زدنه بودنه
خدمتکار اولی: وای شنیدم که ارباب (همو جیمین) که اول خواست از مینجی خواستگاری کنه اما انگار بعده کاری که مینجی انجام داده دیگه با یکی دیگه ازدواج میکنه که امشب نامزدش کنه
خدمتکار دوم: وای چه جالب
"مینجی ناراحت شوده چون این بهتری فرصت دنیا هست اما ولش کنه دیگه گذاشته و همه ش تقصیر پدرش هست مینجی میشینه گریه میکنه اما دیگه اون ادم سابقه نیست
۲.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.