توی یه کوچه بن بست، لب یه پنجره، صاحب خونه مقداری برنج ری
توی یه کوچه بن بست، لب یه پنجره، صاحب خونه مقداری برنج ریخته بود، گنجشکها میخوردن، یه کبوتر بهشون اضافه شد و مشغول خوردن شد، کبوتریک دفعه به گنجشکها حمله کرد همه رو فراری داد، خودش مشغول خوردن شد، این دفعه کبوتر دوم هم آمد و مشغول خوردن شد، کبوتر اول، کبوتر دوم رو هم فراری داد حالا خودش موند و یه کاسه برنج
بخور تک خور، کوفتت بشه
بخور تک خور، کوفتت بشه
۷۵۵
۰۹ آذر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.