سه پارتی از شوگا:
سه پارتی از شوگا:
شخصیت ها:شوگا+ میرا_
ژانر:عاشقانه_تخیلی_
*
من کیم میرا هستم و ۲۶سالمه و به عنوان یه ندیمه تو دربار امپراتور کار میکنم پدر و مادرم وقتی بچه بودم کشته شدن و من تو قصر کار میکنم البته من طبیب اونجا هم هستم و فقط امپراتور بزرگ رو معاینه میکنم چند روزی هست که امپراتور به شدت مریض شدن و حالشون خوب نیس و من باید برم معاینش کنم
من مین یونگی هستم امپراتور کره جنوبی و ۲۸سالمه هیچ علاقه ای به دخترا ندارم ولی ملکه مادر(مامانشو میگه) اصرار به ازدواج کردن من دارن و برام چند تا دختر رو در نظر گرفتن اما من همشون رد کردم و ایشون هم رو حرف من حرفی نزدن چند روزی هست حالم به شدت بده و بد جور مریضم
از زبان میرا:
وسایلمو جمع جور کردم و به سمت اتاق امپراتور قدم برداشتم وسایلمو به نگهبان نشون دادم اجازه ورود رو بهم داد رفتم داخل رو تخت دراز کشیده بود و رنگش مثل کچ دیوار بود تعظیم کردم و رفتم سمتشون
_چه اتفاقی براتون افتاده امپراتور
+اییی اگه میدونستم چه مرگمه که به تو نمیگفتم دختره گستاخ زود باش یه دارویی بهم بده دارم میمیرم
_خدا نکنه امپراتور صبر کنید نبضتونو بگیرم
دستای گرمشو گرفتم و نبضشو هم گرفتم خیلی ضعیف بود چند تا دارو براش درست کردم و بهش دادم خورد و بعد دوباره تعظیم کردم و از اتاق خارج شدم و رفتم تو اتاق خودم سر وضعمو درست کردم و به آشپزخونه رفتم تا کمک بقیه خدمتکارا برای امپراتور یه غذای مقوی درست کنیم با کمکشون غذا رو درست کردیم و هر کدوممون یه سینی به دست گرفتیم و به سمت اتاق امپراتور حرکت کردیم و داخل شدیم غذا ها رو گذاشتیم همه رفتن بیرون من موندم تا کمکش کنم بخوره
_امپراتور دهنتونو باز کنید
دهنش و بازکرد بهش سوپشو دادم و دوباره درازش دادم رو تخت و روشو پتو کشیدم حالش از قبل بهتر بود
+اسمت چیه تو
_ک....کیم میرا
+آها هم دکتری هم اشپز؟
_بله امپراتور هر چی دارم از لطف و محبت بود که شما بهم کردین و منو آوردین قصر ممنونتونم و برای سلامتی شما هر کاری از دستم بر میاد میکنم
+دختر خوبی هستی امید وارم بتونی منو خوب کنی اون موقع پاداش بزرگی بهت میدم
_سلامتی شما ازهر چی پاداش به من هست بهتره امپراتور
+راستی مامان بابات کجان
_مردن یعنی وقتی من بچه بودم اونا رو کشتن
+آها خب دیگه برو میخوام استراحت کنم
_چشم امپراتور من فردا دوباره بهتون سر میزنم و معاینتون میکنم
+باشه
تعظیم کردم و رفتم بیرون
شخصیت ها:شوگا+ میرا_
ژانر:عاشقانه_تخیلی_
*
من کیم میرا هستم و ۲۶سالمه و به عنوان یه ندیمه تو دربار امپراتور کار میکنم پدر و مادرم وقتی بچه بودم کشته شدن و من تو قصر کار میکنم البته من طبیب اونجا هم هستم و فقط امپراتور بزرگ رو معاینه میکنم چند روزی هست که امپراتور به شدت مریض شدن و حالشون خوب نیس و من باید برم معاینش کنم
من مین یونگی هستم امپراتور کره جنوبی و ۲۸سالمه هیچ علاقه ای به دخترا ندارم ولی ملکه مادر(مامانشو میگه) اصرار به ازدواج کردن من دارن و برام چند تا دختر رو در نظر گرفتن اما من همشون رد کردم و ایشون هم رو حرف من حرفی نزدن چند روزی هست حالم به شدت بده و بد جور مریضم
از زبان میرا:
وسایلمو جمع جور کردم و به سمت اتاق امپراتور قدم برداشتم وسایلمو به نگهبان نشون دادم اجازه ورود رو بهم داد رفتم داخل رو تخت دراز کشیده بود و رنگش مثل کچ دیوار بود تعظیم کردم و رفتم سمتشون
_چه اتفاقی براتون افتاده امپراتور
+اییی اگه میدونستم چه مرگمه که به تو نمیگفتم دختره گستاخ زود باش یه دارویی بهم بده دارم میمیرم
_خدا نکنه امپراتور صبر کنید نبضتونو بگیرم
دستای گرمشو گرفتم و نبضشو هم گرفتم خیلی ضعیف بود چند تا دارو براش درست کردم و بهش دادم خورد و بعد دوباره تعظیم کردم و از اتاق خارج شدم و رفتم تو اتاق خودم سر وضعمو درست کردم و به آشپزخونه رفتم تا کمک بقیه خدمتکارا برای امپراتور یه غذای مقوی درست کنیم با کمکشون غذا رو درست کردیم و هر کدوممون یه سینی به دست گرفتیم و به سمت اتاق امپراتور حرکت کردیم و داخل شدیم غذا ها رو گذاشتیم همه رفتن بیرون من موندم تا کمکش کنم بخوره
_امپراتور دهنتونو باز کنید
دهنش و بازکرد بهش سوپشو دادم و دوباره درازش دادم رو تخت و روشو پتو کشیدم حالش از قبل بهتر بود
+اسمت چیه تو
_ک....کیم میرا
+آها هم دکتری هم اشپز؟
_بله امپراتور هر چی دارم از لطف و محبت بود که شما بهم کردین و منو آوردین قصر ممنونتونم و برای سلامتی شما هر کاری از دستم بر میاد میکنم
+دختر خوبی هستی امید وارم بتونی منو خوب کنی اون موقع پاداش بزرگی بهت میدم
_سلامتی شما ازهر چی پاداش به من هست بهتره امپراتور
+راستی مامان بابات کجان
_مردن یعنی وقتی من بچه بودم اونا رو کشتن
+آها خب دیگه برو میخوام استراحت کنم
_چشم امپراتور من فردا دوباره بهتون سر میزنم و معاینتون میکنم
+باشه
تعظیم کردم و رفتم بیرون
۱۵۱.۰k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.