زندگی میان مردگان
شب رسید و خوابیدم دوباره تو همون زیر زمین بودیم در حال فرار وقتی رسیدیم بیرون به خیابون رسیدیم کسی نبود انگار فقطما زنده بودیم همه خونه ها خالی بود خودمون رو رسوندیم به ی خونه رفتیم داخل خواهرمو گذاشتم زمین همه ترسیده بود همه نشستن زمین
ماما گفت: « اونا چی بودن؟»
با چندتا از پسرا باهم گفتیم : «زامبی»
باباگفت: « چه کوفتی هست؟»
-موجوداتی که نمی میره و به خوب عکسل عمل نشون میده
صدایی اومد
-هیسسسسس
آروم رفتم سمت در و در و یکم باز کردم ی دختر با ترس پشت در بود در رو باز کردم زود اومد تو
- خوبی
دختر:خوبم
- برو بشین
دختر رفت نشست و رفتم توی اتاق که توی خونه بود توی کمد پر از لباس بود رفتم چند دست لباس برداشتم دادم به پسرا
-بپوشید ماهم میریم تو اتاق عوض میکنیم
خواهرمو بغل کردمو بردم توی اتاق لباسامونو عوض کردیم و تا شب صبر کردیم بعد زدیم بیرون(میدونم الا میگین این دختر عوضی از خودش اینارو در میاره اصلا نمیشه ولی باید بگم واقعیه الا توی همون خونم و دارم زندگی میکنم و همه چیز اتفاق افتاد امید وارم برای شما نیوفته) شب زدیم بیرون تا صبح سکته کردیم توی خیابونا تا به ی مدرسه رسیدیم رفتم سمت ی در و بازش کردم کلی زامبی ریخت بیرون ترسیده بودم سر جام بی حرکت وایسادم که یکیشون متوجه شد دوید سمت دستشویی وارد دستشویی شدم صدای خر خر میومد خیلی نزدیک بود ی دفعه در باز شد داشت میومد سمتم که...
ماما گفت: « اونا چی بودن؟»
با چندتا از پسرا باهم گفتیم : «زامبی»
باباگفت: « چه کوفتی هست؟»
-موجوداتی که نمی میره و به خوب عکسل عمل نشون میده
صدایی اومد
-هیسسسسس
آروم رفتم سمت در و در و یکم باز کردم ی دختر با ترس پشت در بود در رو باز کردم زود اومد تو
- خوبی
دختر:خوبم
- برو بشین
دختر رفت نشست و رفتم توی اتاق که توی خونه بود توی کمد پر از لباس بود رفتم چند دست لباس برداشتم دادم به پسرا
-بپوشید ماهم میریم تو اتاق عوض میکنیم
خواهرمو بغل کردمو بردم توی اتاق لباسامونو عوض کردیم و تا شب صبر کردیم بعد زدیم بیرون(میدونم الا میگین این دختر عوضی از خودش اینارو در میاره اصلا نمیشه ولی باید بگم واقعیه الا توی همون خونم و دارم زندگی میکنم و همه چیز اتفاق افتاد امید وارم برای شما نیوفته) شب زدیم بیرون تا صبح سکته کردیم توی خیابونا تا به ی مدرسه رسیدیم رفتم سمت ی در و بازش کردم کلی زامبی ریخت بیرون ترسیده بودم سر جام بی حرکت وایسادم که یکیشون متوجه شد دوید سمت دستشویی وارد دستشویی شدم صدای خر خر میومد خیلی نزدیک بود ی دفعه در باز شد داشت میومد سمتم که...
۱۶.۳k
۰۸ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.