oneshot of taekook
نور غروب خورشید دقیقا روی صورتشون افتاده بود و جادهی طولانی و بلندی که روش حرکت میکردن،جو رو دلگیرتر میکرد.جیمین در حالی که پشت فرمون نشسته و رانندگی میکرد،به جونگکوک که کنارش،سرش رو به شیشه ماشین تکیه داده بود و سکوت کرده بود نگاه کرد+خوبی؟
جونگکوک بدون اینکه سرشو بچرخونه یا نگاهش کنه،با همون لبخند محوی که روی لباش بود جواب داد_اوهوم
بعد از مکثی جیمین دوباره پرسید+دلت براش تنگ شده؟
باز هم بدون هیچ تغییری توی حالتش،جواب داد_اوهوم
جیمین همونطور که سرشو به سمت جاده نگه داشته بود،لب زد+چرا بهم نمیگی اون چرا هیچوقت دوباره برنگشت؟
به منظرهی زیبای روبهروش که غروب خورشید توی آسمون و ابرهای آبی رنگ رو نشون میداد خیره بود_میخواست برگرده،ولی نتونست
جیمین نیم نگاهی بهش انداخت+چرا؟چی مانع شد که برگرده؟دلیل اینکه هیچوقت از اون سفر کوفتی برنگشت چی بود؟
جونگکوک تکیشو از شیشه گرفت و به پشتی صندلی تکیه داد و همونطور به جادهی روبهروش نگاه میکرد_باید بهت بگم؟
جیمین بهش نگاه کرد+تا کی میخوای ازم مخفی کنی؟
جونگکوک نفسشو با صدا بیرون فرستاد و سرشو به صندلی تکیه داد_مخفی نمیکنم،فقط من حتی برای خودمم تا الان این حقیقتو به زبون نیاوردم
دوباره نفسشو بیرون داد و بعد از مکثی گفت_قبل از اینکه بره برام نامه نوشته بود،یه هفته بعد نامه رو پیدا کردم...توش نوشته بود
جیمین بی هیچ حرفی به جاده خیره بود و جونگکوک به آسمونی که هر لحظه تاریکتر میشد.بعد از مکث طولانیای با صدای آرومتری لب زد_قراره بمیره
لبخندِ محوِ روی لباش پاک شده بود.جیمین با شوک و چشمایی که از ناباوری و غم پر شده بود بهش نگاه کرد.با صدای آرومی گفت+چی؟
جونگکوک در همون حالی که سرشو به پشتی صندلی تکیه داده بود،سرشو به سمت جیمین چرخوند و به چشماش نگاه کرد_اون سرطان خون داشت جیمین
جیمین صدای شکستن قلب خودشو شنید.آبدهنشو قورت داد و به اجبار سرشو به سمت جاده چرخوند ولی جونگکوک همونطور که به نیمرخ جیمین خیره بود گفت_میدونی؟اوایل خیلی حس بدی داشتم،ناراحت بودم از اینکه زود از دستش دادم،عذاب وجدان داشتم که چرا نمیفهمیدم مریضه،چرا متوجه نمیشدم وقتی همیشه از لثههاش خون میومد
سرشو دوباره به سمت روبهرو چرخوند_ولی الان حس بدی ندارم،به نظرم خوب شد که رفت،اگه تهیونگو تو اون حالت میدیدم،اگه مُردنشو میدیدم...اگه اون کله فاکیشو که به خاطر شیمی درمانی کچل بود میدیدم..به نظرم منم زنده نمیموندم.اونم با دیدن من بیشتر ناراحت میشد و منم عذاب کشیدنم..
ادامه در کامنتها
like please??
جونگکوک بدون اینکه سرشو بچرخونه یا نگاهش کنه،با همون لبخند محوی که روی لباش بود جواب داد_اوهوم
بعد از مکثی جیمین دوباره پرسید+دلت براش تنگ شده؟
باز هم بدون هیچ تغییری توی حالتش،جواب داد_اوهوم
جیمین همونطور که سرشو به سمت جاده نگه داشته بود،لب زد+چرا بهم نمیگی اون چرا هیچوقت دوباره برنگشت؟
به منظرهی زیبای روبهروش که غروب خورشید توی آسمون و ابرهای آبی رنگ رو نشون میداد خیره بود_میخواست برگرده،ولی نتونست
جیمین نیم نگاهی بهش انداخت+چرا؟چی مانع شد که برگرده؟دلیل اینکه هیچوقت از اون سفر کوفتی برنگشت چی بود؟
جونگکوک تکیشو از شیشه گرفت و به پشتی صندلی تکیه داد و همونطور به جادهی روبهروش نگاه میکرد_باید بهت بگم؟
جیمین بهش نگاه کرد+تا کی میخوای ازم مخفی کنی؟
جونگکوک نفسشو با صدا بیرون فرستاد و سرشو به صندلی تکیه داد_مخفی نمیکنم،فقط من حتی برای خودمم تا الان این حقیقتو به زبون نیاوردم
دوباره نفسشو بیرون داد و بعد از مکثی گفت_قبل از اینکه بره برام نامه نوشته بود،یه هفته بعد نامه رو پیدا کردم...توش نوشته بود
جیمین بی هیچ حرفی به جاده خیره بود و جونگکوک به آسمونی که هر لحظه تاریکتر میشد.بعد از مکث طولانیای با صدای آرومتری لب زد_قراره بمیره
لبخندِ محوِ روی لباش پاک شده بود.جیمین با شوک و چشمایی که از ناباوری و غم پر شده بود بهش نگاه کرد.با صدای آرومی گفت+چی؟
جونگکوک در همون حالی که سرشو به پشتی صندلی تکیه داده بود،سرشو به سمت جیمین چرخوند و به چشماش نگاه کرد_اون سرطان خون داشت جیمین
جیمین صدای شکستن قلب خودشو شنید.آبدهنشو قورت داد و به اجبار سرشو به سمت جاده چرخوند ولی جونگکوک همونطور که به نیمرخ جیمین خیره بود گفت_میدونی؟اوایل خیلی حس بدی داشتم،ناراحت بودم از اینکه زود از دستش دادم،عذاب وجدان داشتم که چرا نمیفهمیدم مریضه،چرا متوجه نمیشدم وقتی همیشه از لثههاش خون میومد
سرشو دوباره به سمت روبهرو چرخوند_ولی الان حس بدی ندارم،به نظرم خوب شد که رفت،اگه تهیونگو تو اون حالت میدیدم،اگه مُردنشو میدیدم...اگه اون کله فاکیشو که به خاطر شیمی درمانی کچل بود میدیدم..به نظرم منم زنده نمیموندم.اونم با دیدن من بیشتر ناراحت میشد و منم عذاب کشیدنم..
ادامه در کامنتها
like please??
۳.۰k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.