part last
چند پارتی از تهیونگ
وقتی دعواتون شد
با دیدن این لحظات قلبم هزار تیکه شد
باورم نمیشه ک باهاش همچین کاری کردم
ا.ت ویو :
با خیس شدن صورتم بیدار شدم تهیونگ رو دیدم ک داره گریه میکنه
اشک های تهیونگ همینطور از صورتش سر میخوردن و میخوردن زمین
تهیونگ تا دید بیدار شدم گفت
_ ا.ت.. هق ب. ب.. بخشید هق من نمیخواستم همیچین کاری کنم هق هق هق
+........
_ باور کن دست خودم نبود عصبی بودن ترو خدا ببخشید هققققق..
تحمل دیدن اشکای تهیونگ رو نداشتم بلند شدم و نشستم روبه روش
+ته.. ته..... تهیونگ
_هوم
+گریه نکن میدونی تحمل این رو ندارم ک اشکات رو ببینم دیگه گریه نکن
تهیونگ سرش رو انداخت پایین و دوباره شروع ب گریه کردن کرد
دستم رو گذاشتم زیر چونش و صورتش رو اوردم بالا دیدن چشماش قرمزش باعث شد بغلش کنم و دوباره بهش گفتم
+لطفا گریه نکن میدونی قلبم تحمل دیدن گریه هات رو نداره
_یع. یعنی بخشیدیم؟
+اهوم ولی دیگه گریه نکن و دیگه هم روم دست بلند نکن
با گفتن این جملم باز گریه هاش شدت گرفت
از توی بغلم جداش کردم و گفتم
+ترو خدا دیگه گریه نکن
_قو.. قول میدم دیگه روت دست بلند نکنم(حرفای ته با گریه )
+باشه باشه بخشیدمت ولی دیگه گریه نکن الانم بیا بغلم کن خابم ببره وگرنه کابوس میبنما
_شب بخیر چاگیا
+شب بخیر
گفته بودم ک من لیا نیستم!
دارم بجای اون فعالیت میکنم بخاطر دوستای کصشاخش کاری کردع ک اصن سر حال نی
من برایانم برایان!
انقد نپرسین
وقتی دعواتون شد
با دیدن این لحظات قلبم هزار تیکه شد
باورم نمیشه ک باهاش همچین کاری کردم
ا.ت ویو :
با خیس شدن صورتم بیدار شدم تهیونگ رو دیدم ک داره گریه میکنه
اشک های تهیونگ همینطور از صورتش سر میخوردن و میخوردن زمین
تهیونگ تا دید بیدار شدم گفت
_ ا.ت.. هق ب. ب.. بخشید هق من نمیخواستم همیچین کاری کنم هق هق هق
+........
_ باور کن دست خودم نبود عصبی بودن ترو خدا ببخشید هققققق..
تحمل دیدن اشکای تهیونگ رو نداشتم بلند شدم و نشستم روبه روش
+ته.. ته..... تهیونگ
_هوم
+گریه نکن میدونی تحمل این رو ندارم ک اشکات رو ببینم دیگه گریه نکن
تهیونگ سرش رو انداخت پایین و دوباره شروع ب گریه کردن کرد
دستم رو گذاشتم زیر چونش و صورتش رو اوردم بالا دیدن چشماش قرمزش باعث شد بغلش کنم و دوباره بهش گفتم
+لطفا گریه نکن میدونی قلبم تحمل دیدن گریه هات رو نداره
_یع. یعنی بخشیدیم؟
+اهوم ولی دیگه گریه نکن و دیگه هم روم دست بلند نکن
با گفتن این جملم باز گریه هاش شدت گرفت
از توی بغلم جداش کردم و گفتم
+ترو خدا دیگه گریه نکن
_قو.. قول میدم دیگه روت دست بلند نکنم(حرفای ته با گریه )
+باشه باشه بخشیدمت ولی دیگه گریه نکن الانم بیا بغلم کن خابم ببره وگرنه کابوس میبنما
_شب بخیر چاگیا
+شب بخیر
گفته بودم ک من لیا نیستم!
دارم بجای اون فعالیت میکنم بخاطر دوستای کصشاخش کاری کردع ک اصن سر حال نی
من برایانم برایان!
انقد نپرسین
۱۷.۸k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.