پارت ۱۹ : Black Woolf...
خلاصه پتوی ست تخت رو انداخت روشون و برق و خاموش کرد و رفت به سمت اتاق مطالعه اش پرونده ها رو برسی میکرد و قهوه میخورد
ساعت ۸ شب بود کا سرشو بلند کرد وای باز اون سردر های میگرنی مزخرف اومده بودن سراغش
شقیقه هاش تیر میکشید
واقعا العان باید میخوابید
ولی نمیتونست هوفففف رفت پایین پیش اجوما و ازش یه قرص قوی مسکن برای سردرد گرفت سریع خودش و بعدشم رفت تا یه چرتی بزنه
بریم پیش جونگ کوک
پسرا ساعت ۹ بیدار شدن اخه العانم وقت بیدار شدن بود
با تعجب به خودشون نگاه کردن لپ تاپ نبود هیچ پاپکرنیم کنارشون نبود و مرتب روی تخت بودن
جیمین : العان چی شد
جونگ کوک : فک کنم کار اجوماست
جیهوپ : وای ساعت چنده
جیمین و کوک : ۹
جیهوپ : فردا دانشگاه نداریم
کوک : آره راستی میخوام مستر کیم و اذیت کنم و هر سه با لبخندی شیطانی همو نگاه کردند
رفتن پایین و از اجوما یه بطری نوشابه ی بسته گرفتن خوب تکونش دادن
کوک به پسرا گفت دم در منتظر باشت و رفت داخل اتاق تهیونگ و رفت کناز تختش ته خواب بود پس با صدای کیوت صداش
زد
تهیونگ : چیه جونگ کوک( خوابالو )
کوک : میشه در نوشابه رو بار کنی
تهیونگ : باشه بدش به من
جونگ کوک با یه قیافه مظلوم و لبخند شیطانی نوشابه رو داد به تهیونگ و با یه حرکت سریع نوشابه رو باز کرد که کل نوشابه منفجر شد روش
تهیونگ : جونگ کوک چیکار کردی ؟ ( عصبی و داد )
جونگ کوک : دوست داشتم ببر عصبی و سریع فلنگ و بسو رفت قائم شد به پسرا هم گفت برن تو اتاق و نیان بیرون تا یکن تهیونگ و اذیت کنه
ساعت ۸ شب بود کا سرشو بلند کرد وای باز اون سردر های میگرنی مزخرف اومده بودن سراغش
شقیقه هاش تیر میکشید
واقعا العان باید میخوابید
ولی نمیتونست هوفففف رفت پایین پیش اجوما و ازش یه قرص قوی مسکن برای سردرد گرفت سریع خودش و بعدشم رفت تا یه چرتی بزنه
بریم پیش جونگ کوک
پسرا ساعت ۹ بیدار شدن اخه العانم وقت بیدار شدن بود
با تعجب به خودشون نگاه کردن لپ تاپ نبود هیچ پاپکرنیم کنارشون نبود و مرتب روی تخت بودن
جیمین : العان چی شد
جونگ کوک : فک کنم کار اجوماست
جیهوپ : وای ساعت چنده
جیمین و کوک : ۹
جیهوپ : فردا دانشگاه نداریم
کوک : آره راستی میخوام مستر کیم و اذیت کنم و هر سه با لبخندی شیطانی همو نگاه کردند
رفتن پایین و از اجوما یه بطری نوشابه ی بسته گرفتن خوب تکونش دادن
کوک به پسرا گفت دم در منتظر باشت و رفت داخل اتاق تهیونگ و رفت کناز تختش ته خواب بود پس با صدای کیوت صداش
زد
تهیونگ : چیه جونگ کوک( خوابالو )
کوک : میشه در نوشابه رو بار کنی
تهیونگ : باشه بدش به من
جونگ کوک با یه قیافه مظلوم و لبخند شیطانی نوشابه رو داد به تهیونگ و با یه حرکت سریع نوشابه رو باز کرد که کل نوشابه منفجر شد روش
تهیونگ : جونگ کوک چیکار کردی ؟ ( عصبی و داد )
جونگ کوک : دوست داشتم ببر عصبی و سریع فلنگ و بسو رفت قائم شد به پسرا هم گفت برن تو اتاق و نیان بیرون تا یکن تهیونگ و اذیت کنه
۱۰.۵k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.