فن فیک نماد ما
فن فیک نماد ما
تخم اژدها⁵
تاکی میرع از پنجره میاد تو خونه نیکا*
نیکا:*داره دستاشو پانسمان میگن* سسللاامم کره سگ
تاکی:سلام چیکا داشتی
نیکا:دوتا خبر خوب دارم برات یک من جادو مامانبزرگم یعنی جدم که در اصل مامان بزرگم بودرو یاد گرفتم تاکی:اها خب نیکا:دو مامان بابام مردن💀 تاکی:ووااادددااا واقعن نیکا:اره حالا معلوم شد ناتنی بودن🗿منم از قبل میندوستم تاکی:الان دیگ یعنی تو نیکا:دیگ رگ نمیزنم دیگ قرار نیست شلاق بخورم دیگ*همه بدخبتیاشو گفت* تاکی:بسه بسه فهمیدم همه بدبختیات کار مامان بابات نیکا:ععع مننان تاکی:بعد یه سوال الان خونه ننعه بابات انیجا نیکا:ون پ انیجا همه چیش خونه مامان بابام اتاق حداقل این اتاق اتاق من تاکی:ععععع کی مامان باباتو کشت نیکا:هرکسی جز کریپی پاستا ولی حالا ولش من میرم جنگل باییی تاکی:بای *نیکا میره جنگل کریپی پاستاها* نیکا:*درحال قدم زدن*
(بچه ها توجه گنین:شخسیت اصلی نیکاعه و کلن داستان اولش از نگاه شخسیتای دیگس بعدش دیگ نیکا داستانو جلو میبره بعضی وقتا داستان از نگاه کارکترای دیگس🗿👍* زیر لب یه اهنگی رو میگ:
توبی لای درختا بود:هوم...عه باز اون دخترس.. *تبرشو میگیره*
نیکا:ها عععع توبی جان چه خبر توبی:خوب خبر فرار نمیکنی؟ نیکا:نوچ توبی:ع پس امروز روز خوب من *تبرشو میگیره پرت میگن به طرف نیکا*نیکا*جاخالی میده* توبی:چه نیکا:توبی جان اینا خیلی راحتن*توبی اون یکی تبرشو ور میداره*توبی:عه؟
* توب نیکارو میچسبون به درخت و تبرشو جلو گردنش میاره*بگو باز براچی اومدی؟نیکا:حوصلم سر رفته *بقدری توبی نزدیک نیکا بود که نیکا نفسای توبی رو حس میکرد*توبی:دوروغتو وابر نمیکنم نیکا:*دستشو میگیره جلو صورت توبی *نیکا:دوروغ نمیگم بیکار بودم ولم کن توبی:*قیافه پوکر*باش..*دوتا تبراشو میگیره به یا درخت لم میده*نیکا:میگم تو تاکی رو میشناسی توبی:تاکی؟ااوواون یکی از دوستامه خیلی شبیه من*تو حرفاش لکنت داره* نیکا: ععععععدعجب *یه قرص میده*بخورش توبی:ععاا...باش..*قرصرو میخوره دیگ لکنت نداره*واد..مالان چیشد نیکا:تیک عصبیت فعال شد منم اینو دادم *نیکا چشش به یه بوته میخوره*هووم...*میره تو بوته* و...و......ت...ت....خ.....مم....ا...ژ....زز.ژژ....د....ههاا...،*جیغ میکش*توبی:الله اکبر چیششدد؟! *نیکا تخم اژدعا تو دستش*نیکا:*خرذوق*ت....ت.ت.ت.ت.ت.....خخ....مممم.....ا..ز...دد...ههاا... توبی:نه بابا یه تخم شتر خروس سرخش کردن نیکا:هی تو رنگ عجیبشو میبنی یه ترکیب سرخ سیاه*یه جاهایش سیاه رنگ*این نور کوچیکو میبینی مال اژدهای که توش اژدهای سرخ توبی:.....وابر کردم چه گوهی خبوریم
*منطزر قسمت بعدی باشین🫀🦭که قرار بگین وادافاک*
تخم اژدها⁵
تاکی میرع از پنجره میاد تو خونه نیکا*
نیکا:*داره دستاشو پانسمان میگن* سسللاامم کره سگ
تاکی:سلام چیکا داشتی
نیکا:دوتا خبر خوب دارم برات یک من جادو مامانبزرگم یعنی جدم که در اصل مامان بزرگم بودرو یاد گرفتم تاکی:اها خب نیکا:دو مامان بابام مردن💀 تاکی:ووااادددااا واقعن نیکا:اره حالا معلوم شد ناتنی بودن🗿منم از قبل میندوستم تاکی:الان دیگ یعنی تو نیکا:دیگ رگ نمیزنم دیگ قرار نیست شلاق بخورم دیگ*همه بدخبتیاشو گفت* تاکی:بسه بسه فهمیدم همه بدبختیات کار مامان بابات نیکا:ععع مننان تاکی:بعد یه سوال الان خونه ننعه بابات انیجا نیکا:ون پ انیجا همه چیش خونه مامان بابام اتاق حداقل این اتاق اتاق من تاکی:ععععع کی مامان باباتو کشت نیکا:هرکسی جز کریپی پاستا ولی حالا ولش من میرم جنگل باییی تاکی:بای *نیکا میره جنگل کریپی پاستاها* نیکا:*درحال قدم زدن*
(بچه ها توجه گنین:شخسیت اصلی نیکاعه و کلن داستان اولش از نگاه شخسیتای دیگس بعدش دیگ نیکا داستانو جلو میبره بعضی وقتا داستان از نگاه کارکترای دیگس🗿👍* زیر لب یه اهنگی رو میگ:
توبی لای درختا بود:هوم...عه باز اون دخترس.. *تبرشو میگیره*
نیکا:ها عععع توبی جان چه خبر توبی:خوب خبر فرار نمیکنی؟ نیکا:نوچ توبی:ع پس امروز روز خوب من *تبرشو میگیره پرت میگن به طرف نیکا*نیکا*جاخالی میده* توبی:چه نیکا:توبی جان اینا خیلی راحتن*توبی اون یکی تبرشو ور میداره*توبی:عه؟
* توب نیکارو میچسبون به درخت و تبرشو جلو گردنش میاره*بگو باز براچی اومدی؟نیکا:حوصلم سر رفته *بقدری توبی نزدیک نیکا بود که نیکا نفسای توبی رو حس میکرد*توبی:دوروغتو وابر نمیکنم نیکا:*دستشو میگیره جلو صورت توبی *نیکا:دوروغ نمیگم بیکار بودم ولم کن توبی:*قیافه پوکر*باش..*دوتا تبراشو میگیره به یا درخت لم میده*نیکا:میگم تو تاکی رو میشناسی توبی:تاکی؟ااوواون یکی از دوستامه خیلی شبیه من*تو حرفاش لکنت داره* نیکا: ععععععدعجب *یه قرص میده*بخورش توبی:ععاا...باش..*قرصرو میخوره دیگ لکنت نداره*واد..مالان چیشد نیکا:تیک عصبیت فعال شد منم اینو دادم *نیکا چشش به یه بوته میخوره*هووم...*میره تو بوته* و...و......ت...ت....خ.....مم....ا...ژ....زز.ژژ....د....ههاا...،*جیغ میکش*توبی:الله اکبر چیششدد؟! *نیکا تخم اژدعا تو دستش*نیکا:*خرذوق*ت....ت.ت.ت.ت.ت.....خخ....مممم.....ا..ز...دد...ههاا... توبی:نه بابا یه تخم شتر خروس سرخش کردن نیکا:هی تو رنگ عجیبشو میبنی یه ترکیب سرخ سیاه*یه جاهایش سیاه رنگ*این نور کوچیکو میبینی مال اژدهای که توش اژدهای سرخ توبی:.....وابر کردم چه گوهی خبوریم
*منطزر قسمت بعدی باشین🫀🦭که قرار بگین وادافاک*
۱۸.۳k
۱۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.