مرگ ♡عشق ♡زندگی ♡پارت۱۳♡
بریم سئول اونجا مامان بابای جانگ کوک از شما خواستگاری میکنن هم یک ازدواج دختر خاله پسر خاله ای میگیریم
بابا: باشه
مامان: قبول
شوگا: ببخشد دخالت میکنم ها ولی یک بوی خوب داره از اشپز خونه میاد میشه بگین چیه
همه زدن زیر خنده
مامان: سوپ جو ولی باید صبر کنی جون میش غذا ست و غذای اصلی رو باید درست کنم
شوگا: حالا یکم از اون سوپ من بخورم
مامان: باشه
جانگ کوک: فقط میشه من تو اتاق با ات حرف بزنم
ات: نه
بابا: اره
ات :نه
جانگ کوک و بابا: اره
مامان:ات
ات : باشه
تو اتاق :
کوک: که میخواستی با یکی دیگه ازدواج کنی اره
ات: کع تو فکر کردی من بهت خیانت کردم اره
کوک: که تو نمیای. تو اتاق ارع
ات: ارع
کوک: خانم جئون ات شما مال من هستین
ات: هنوز من نگفتم بله
کوک: بله رو که من از بابات و مامانت گرفتم تو رم راضی میکنم
ات: چه جوری
کوک: اینجوری
ات: لبام و اروم میبوسید انگار خیلی بهش احتیاج داشتم
کوک: دلت گرم شد
ات: اره چی یعنی نه
کوک: بس کن ات
ات: باشه بابا دلم واست تنگ شدع بود و بغل کردیم همو
شوگا: جانگ کوک بدو بیا ببین مامان ات چی درست کردع خیلی خوشمزس بگم من همشو میخورم اگه نیاین
ات: صبر کن سوپ جو غذا ی مورد علاقه ی منع
کوک: شوگا برای ات نزاری کلت و میکنم
ات: او غیرتی هم بودین ما خبر نداشتیم
کوک: غیرتم این نیست خیلی بدتر از اینه
ات:اوه پس خدا به دادم برسه
کوک: میگم میای بریم سئول برای هم یک زندگی عاشقانه بشینیم بچه دار شیم با بچه هامون بریم بیرون
ات: از امروز به بعد زندگیم تازه شروع میشع
کوک: اوهوم
بابا: باشه
مامان: قبول
شوگا: ببخشد دخالت میکنم ها ولی یک بوی خوب داره از اشپز خونه میاد میشه بگین چیه
همه زدن زیر خنده
مامان: سوپ جو ولی باید صبر کنی جون میش غذا ست و غذای اصلی رو باید درست کنم
شوگا: حالا یکم از اون سوپ من بخورم
مامان: باشه
جانگ کوک: فقط میشه من تو اتاق با ات حرف بزنم
ات: نه
بابا: اره
ات :نه
جانگ کوک و بابا: اره
مامان:ات
ات : باشه
تو اتاق :
کوک: که میخواستی با یکی دیگه ازدواج کنی اره
ات: کع تو فکر کردی من بهت خیانت کردم اره
کوک: که تو نمیای. تو اتاق ارع
ات: ارع
کوک: خانم جئون ات شما مال من هستین
ات: هنوز من نگفتم بله
کوک: بله رو که من از بابات و مامانت گرفتم تو رم راضی میکنم
ات: چه جوری
کوک: اینجوری
ات: لبام و اروم میبوسید انگار خیلی بهش احتیاج داشتم
کوک: دلت گرم شد
ات: اره چی یعنی نه
کوک: بس کن ات
ات: باشه بابا دلم واست تنگ شدع بود و بغل کردیم همو
شوگا: جانگ کوک بدو بیا ببین مامان ات چی درست کردع خیلی خوشمزس بگم من همشو میخورم اگه نیاین
ات: صبر کن سوپ جو غذا ی مورد علاقه ی منع
کوک: شوگا برای ات نزاری کلت و میکنم
ات: او غیرتی هم بودین ما خبر نداشتیم
کوک: غیرتم این نیست خیلی بدتر از اینه
ات:اوه پس خدا به دادم برسه
کوک: میگم میای بریم سئول برای هم یک زندگی عاشقانه بشینیم بچه دار شیم با بچه هامون بریم بیرون
ات: از امروز به بعد زندگیم تازه شروع میشع
کوک: اوهوم
۵۱.۲k
۲۴ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.