سلام بایه سناریو جدید آمدم

خب موضوع : اگه تو خواب بوسشون کنیم
کاراکترها : دازای چویا آکوتاگاوا آتسوشی فئودر نیکولای موری رامپو
شروع
دازای: توی اتاق خوابیده بود رفتی روی تخت نشستی صورتشو نگا میکرد آروم امدی لبشو بوسیدی دازای گرفتت انداخت روی تخت گفت :چیزای جدید یادگرفتی 😏 با این حرف دازای قرمز شدی ولی بعد دازای تورو بوسید باهم به عبادت خدا رفتید😊😈

چویا: مست بود روی پاهات خوابش برد بود سورتشو نگا کردی بوسش کردی فهمید بیدار شد ترو پرنسسی بغلت میکنه میبرتت اتاق میندازتت روی تخت بوست میکنه اینم عین دازای میبرتت برای عبادت خدا😁😈👺👻

آکوتاگاوا: بچم خوابش میومد دفت اتاق اسراحت کنه وقتی خواب بود نگاش کردی آرم بوسش کردی فهمید سرخ شد😳 بعد با راشمون میگیرتت بوست میکنه شاید عبادت کنید😋😁

آتسوشی: خواب بود بوسش کردی فهمید سرخ شد😳 بلند شد بعد خیلی سریع یه بوسه کوچولو روی لبات گذاشت) بچم منحرف شده😈)

فئودر: داشت با لب تاب کار میکرد روی شونت خوابش برد آروم بوسش کردی متوجه شد اینم بوست کرد باهم شب خوشگلی رو گذراندید😁😈

نیکولای:خوابیده بود بوسش کردی بیدارشد بوست کرد گفت: دلقک کوچولوی من چه ترفند هایی بلده بعد هم عبادت 👻😈

موری : خواب بود بوسش کردی بیدارشد فردا ۱۰ قلو داری 😈HAHAHAHAHA

رامپو : خواب بود بوسش میکنی قرمز میشه بلند میشه میگه:شیرینی کوچولوی من چه شجاع شده بعد یک عبادت کوتاه 😚☺😁😈

بای بای لایک یادت نره