پارت بعدی فیک جعون جانگ کوک

پارت بعدی فیک جعون جانگ کوک

ویو کوک

وقتی اونن دیدم خون جلوی چشمام گرفت دسترو دادم افرادم بریزن داخل و ا.ت رو بردم تو ماشین در طول راه انقدررر اعصبانیی یودم که نگوووو

، ب..بخ..ش.ی..ک....وو...ک (با لکنت گفتتتت)

. ساکتتت ا.تتت دعاا کنی نرسیم خونه(عربده شدیدددددد)

، (بغضش گرفتهههه)

فلش بک به خونع

ویو کوک
رسیدیم خونههه و بعد پیاده شدممم ا.ت داشت پیاده میشد. بهش گفتم واستا و بعد گزاشتمش روی شونم و بردمش توی اتاق و بعد انداختمش رو تخت و روش خیمه زدممم
(بچه ها برای اصمات توی پیوی بهم پیام بدید چون تاحالا3بار گزارشم کردن ببخشید )

ا.ت ویو
دیشب خیلی بد بود اون خیلی سریع. مار رو انجام میداد با یاد دیشب گریه کردم

کوک ویو
دیشب خییلییی سریعع کار رو انجام دادم و بعد رفتم تو اتاق که ازش معزرت بخوام و رفتم دیدم داره گریه میکنه رفتم پیشش و دستم روی سرش کشیدم و بعد دستمو پس زد

. عاححح بیخیال دیگه اشتی؟؟؟

، (هیچ نگفت)

. اگع باهام اشتی نکنی گریه میکنمااا


، باشه بابا اشتی بچه سوسول

. عه من سوسولم(عصبی)


،غلط کردم


گبه خوبی و خوشی زندگی کردن صاحب یه دختر به نام میا شدن

پایاننننننننن
بای بای🤝

راستی برای اصمات بیاید پیوی🤲📿