عشق و دوری
یا یونجی
(دنبالش باهاش راه میرفتم)
*سوهی یه لحظه وایسا ببینم چی میخواستم
(با عجله حرکت میکردم)
چیشده
*بچه ها می چا رو ندید؟
'من اینجام عزیزم
*زود باش بیا بریم دیگه
' امدم بیا بریم
کجا میرین؟
*کار داریم الان میایم
معلم همون لحظه اومد اونا اجازه گرفتن و رفتن بیرون
داشتم دیونه میشدم رفتم بیرون و سمت شیر اب رفتم
*وقتی برگشتم سوهی نبود رفتم ببینم کجاست
اب به صورتم زدم اما خیای خالم بد بود فکرای ذهنم داشت دیوانم میکرد که یه مشت زدم تو دیوار که دستم خونی شد
*رفتم تو حیاط داشت بارون میوم
بدون اینکه جلومو نگاه کنم با بغض و گریه به سمت کلاس میرفتم که اخر وسط راه رویه زمین نشستمو گریه کردم که گرمی رویه سرم حس کردم
*دیدم رو زمین نشسته رفتم سمتش و دستمو رو سرش کشیدم
سرمو اوردم بالا که دیدم یونجیه چشمام برق زد
*چشم های پر از اشکش رو که دیدم یه جوری شدم مثل استرس و کنجکاوی بود
بلند شدمو با بغض نگاهش کردم
*سریع محکن بغلش کردم
محکم بغلم کرد که بهم حس خوبی داد
*یکم که اروم شدبردمش یه جای خلوت
چیشده؟
هق هق
*هیش سوهی اروم باش بگو چیشده
هق چیزی هق نیست
*چیزی نیست که داری هق هق میکنی؟
یونجییی من نمی خوام از پیشم بری😭😭😭
تو دیگه دوسم ندارییی
*هیش اروم باش کی همچین چیزیو گفته من واقعا متاسفم بابت اینکه باهات اینجوری رفتار کردم اما دلیلشو بهت گفتم واسه گوریا اتفاقی افتاده بود باید کمکشمیکردم که متوجه کارایه می چا شدم و بردمش تا باهاش راجب رفتار بدش باهات حرف بزنم که برگشتم دیدم نیستی
چرا هق اون روز هق اینارو بهم گفتی
*متاسفم یکی بهم حرفای غلطی روگفته بو..... سوهی
هوم هق هق
*دستت
پشتم قایمش کردم
*دستت رو ببینم
چیزی نیست
*دستم رو دستش، قفل بود محکم مچشو گرفتم و کشیدم و با داد گفتم
سوهی این چیههههه چرا دستت خونیهههههه
سوهی میدونی روت حساسممم چیکار کردی با خودتتتت
هق هق
*بردم نشوندمش و سریع دستمال اوردمو خونو شستمو خشک کردم
من خوبم
*چهره عصبی
تروخدا اونجوری نکن
*باهاش حرف نزدمو بردمش تو کلاس و تو بغل گرفتمش
یونجی
*هوم
تروخدا عصبی نباش
*نمی تونم
ببخشید
*دیگه این کار رو نکن
باسه
(دنبالش باهاش راه میرفتم)
*سوهی یه لحظه وایسا ببینم چی میخواستم
(با عجله حرکت میکردم)
چیشده
*بچه ها می چا رو ندید؟
'من اینجام عزیزم
*زود باش بیا بریم دیگه
' امدم بیا بریم
کجا میرین؟
*کار داریم الان میایم
معلم همون لحظه اومد اونا اجازه گرفتن و رفتن بیرون
داشتم دیونه میشدم رفتم بیرون و سمت شیر اب رفتم
*وقتی برگشتم سوهی نبود رفتم ببینم کجاست
اب به صورتم زدم اما خیای خالم بد بود فکرای ذهنم داشت دیوانم میکرد که یه مشت زدم تو دیوار که دستم خونی شد
*رفتم تو حیاط داشت بارون میوم
بدون اینکه جلومو نگاه کنم با بغض و گریه به سمت کلاس میرفتم که اخر وسط راه رویه زمین نشستمو گریه کردم که گرمی رویه سرم حس کردم
*دیدم رو زمین نشسته رفتم سمتش و دستمو رو سرش کشیدم
سرمو اوردم بالا که دیدم یونجیه چشمام برق زد
*چشم های پر از اشکش رو که دیدم یه جوری شدم مثل استرس و کنجکاوی بود
بلند شدمو با بغض نگاهش کردم
*سریع محکن بغلش کردم
محکم بغلم کرد که بهم حس خوبی داد
*یکم که اروم شدبردمش یه جای خلوت
چیشده؟
هق هق
*هیش سوهی اروم باش بگو چیشده
هق چیزی هق نیست
*چیزی نیست که داری هق هق میکنی؟
یونجییی من نمی خوام از پیشم بری😭😭😭
تو دیگه دوسم ندارییی
*هیش اروم باش کی همچین چیزیو گفته من واقعا متاسفم بابت اینکه باهات اینجوری رفتار کردم اما دلیلشو بهت گفتم واسه گوریا اتفاقی افتاده بود باید کمکشمیکردم که متوجه کارایه می چا شدم و بردمش تا باهاش راجب رفتار بدش باهات حرف بزنم که برگشتم دیدم نیستی
چرا هق اون روز هق اینارو بهم گفتی
*متاسفم یکی بهم حرفای غلطی روگفته بو..... سوهی
هوم هق هق
*دستت
پشتم قایمش کردم
*دستت رو ببینم
چیزی نیست
*دستم رو دستش، قفل بود محکم مچشو گرفتم و کشیدم و با داد گفتم
سوهی این چیههههه چرا دستت خونیهههههه
سوهی میدونی روت حساسممم چیکار کردی با خودتتتت
هق هق
*بردم نشوندمش و سریع دستمال اوردمو خونو شستمو خشک کردم
من خوبم
*چهره عصبی
تروخدا اونجوری نکن
*باهاش حرف نزدمو بردمش تو کلاس و تو بغل گرفتمش
یونجی
*هوم
تروخدا عصبی نباش
*نمی تونم
ببخشید
*دیگه این کار رو نکن
باسه
۲۰۵
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.