کوک ویو
کوک ویو
براش کیک گرفتم کلی هدیه انگشتر لباس
منتظر موندم بیاد
ساعت ۱۲ بود نگران شدم
کل شهر رو زیر و رو کردم
اخر از شدت نگرانی با چشمای اشکی رفتم پیش تهیونگ
ویو تهیونگ
داشتم دل ا.ت رو ماساژ میدادم
که صدای در اومد
لباس پوشیدم رفتم پایین کوک بود
در رو بستم دویدم بالا به ا.ت گفتم قایم شه
اومدم پایین
در رو باز کردم
کوک خودشو هول داد تو بقلم
کوک:ا.ت ا.تت
تهیونگ: ا.تت چی ؟
خلاصه کوک همچیو تعریف میکنه و بعد ۱۵ دقیقه میره
ا.ت هم میره همون خونه ای که قبلا رونا توش بود
ویو ا.تت
ای خدا لعنت به من
حالا چجوری تو چشم تهیونگ یا کوک نگا کنم
یعنی من یه هرز*ه ام ،؟
خداااااااا
الان به کوک چی بگم
وای نه نه
کوک ویو
رفتم حمان خونه ای که قبل از رونا توش بود
ا.ت رو پیدا کردم
پرسیدم
کوک: کجا بودی ؟
ا.ت: کوری ؟
کوک : ببخشید من خیلی بدم
ا.ت ،: باید بدونی من چیکار کردم( تو دلش)
کوک: بیا بریم خونه( با بغض)
ا.ت: باشه
ویو ا.ت
رفتیم خونه کلی چیز میز اونجا بود
از خوردنی تا پوشیدنی
تو ذهنم میگفتم من لیاقت اینو ندارم
کوک: چیه دوسش نداری ؟
ا.ت: نه نه عاشقشم عالیییی
براش کیک گرفتم کلی هدیه انگشتر لباس
منتظر موندم بیاد
ساعت ۱۲ بود نگران شدم
کل شهر رو زیر و رو کردم
اخر از شدت نگرانی با چشمای اشکی رفتم پیش تهیونگ
ویو تهیونگ
داشتم دل ا.ت رو ماساژ میدادم
که صدای در اومد
لباس پوشیدم رفتم پایین کوک بود
در رو بستم دویدم بالا به ا.ت گفتم قایم شه
اومدم پایین
در رو باز کردم
کوک خودشو هول داد تو بقلم
کوک:ا.ت ا.تت
تهیونگ: ا.تت چی ؟
خلاصه کوک همچیو تعریف میکنه و بعد ۱۵ دقیقه میره
ا.ت هم میره همون خونه ای که قبلا رونا توش بود
ویو ا.تت
ای خدا لعنت به من
حالا چجوری تو چشم تهیونگ یا کوک نگا کنم
یعنی من یه هرز*ه ام ،؟
خداااااااا
الان به کوک چی بگم
وای نه نه
کوک ویو
رفتم حمان خونه ای که قبل از رونا توش بود
ا.ت رو پیدا کردم
پرسیدم
کوک: کجا بودی ؟
ا.ت: کوری ؟
کوک : ببخشید من خیلی بدم
ا.ت ،: باید بدونی من چیکار کردم( تو دلش)
کوک: بیا بریم خونه( با بغض)
ا.ت: باشه
ویو ا.ت
رفتیم خونه کلی چیز میز اونجا بود
از خوردنی تا پوشیدنی
تو ذهنم میگفتم من لیاقت اینو ندارم
کوک: چیه دوسش نداری ؟
ا.ت: نه نه عاشقشم عالیییی
۷.۴k
۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.