عشق پارت یازده
A,t
وقتی پاشدم تقریبا ساعت شش اینا بود دیدم هنوز تو بغل کوکم
کوکم خوابش برده بود
ا/ت:جونگ کوک....بیب...جونگ کوک....(آروم)
کوک:جانم(خوابالو)
ا/ت:میخوای بخوابی هنوز؟
کوک:(سرشو به نشانه ی تایید تکون میده)
ا/ت:باشه بخواب
A,t
براش بالشت با پتو آوردم که بهم گفت
کوک:دوست داری بریم مسافرت؟(آروم و خوابالو)
ا/ت:کجا؟
کوک:پاریس
ا/ت:چی؟پاپا..پاریس؟
کوک:اره پاریس
ا/ت:عاشقتم(میپری بغلش)
A,t
کوک میدونست من عاشق پاریسم
ساعت تقریبا ده شب بود که کوک گفت
کوک:فردا ساعت پنج ظهر بلیط داریم
ا/ت:باشه من میرم وسایلمو جمع کنم(ذوق)
×فردا ساعت پنج×
A,t
یک لباس سفید و خوشگل که جونگ کوک برای تولدم برام خریده بود و خیلی هم خودم هم خودش دوسش داشتیم رو پوشیدم[عکسه لباسه اسلاید آخر]
توی هواپیما بودیم که سری رو روی شونم احساس کردم کوکی بود
×زمان رسیدن×
کوک:ا/ت دوست داری؟
ا/ت: از اون چیزی که فکر میکردم قشنگ تره
[عکس پاریس اسلاید دووم]
کوک:بیا بریم
ا/ت: بریم
شرایط پارت دوازده
دیگه نمیزارم باهاتون قهرم😞
وقتی پاشدم تقریبا ساعت شش اینا بود دیدم هنوز تو بغل کوکم
کوکم خوابش برده بود
ا/ت:جونگ کوک....بیب...جونگ کوک....(آروم)
کوک:جانم(خوابالو)
ا/ت:میخوای بخوابی هنوز؟
کوک:(سرشو به نشانه ی تایید تکون میده)
ا/ت:باشه بخواب
A,t
براش بالشت با پتو آوردم که بهم گفت
کوک:دوست داری بریم مسافرت؟(آروم و خوابالو)
ا/ت:کجا؟
کوک:پاریس
ا/ت:چی؟پاپا..پاریس؟
کوک:اره پاریس
ا/ت:عاشقتم(میپری بغلش)
A,t
کوک میدونست من عاشق پاریسم
ساعت تقریبا ده شب بود که کوک گفت
کوک:فردا ساعت پنج ظهر بلیط داریم
ا/ت:باشه من میرم وسایلمو جمع کنم(ذوق)
×فردا ساعت پنج×
A,t
یک لباس سفید و خوشگل که جونگ کوک برای تولدم برام خریده بود و خیلی هم خودم هم خودش دوسش داشتیم رو پوشیدم[عکسه لباسه اسلاید آخر]
توی هواپیما بودیم که سری رو روی شونم احساس کردم کوکی بود
×زمان رسیدن×
کوک:ا/ت دوست داری؟
ا/ت: از اون چیزی که فکر میکردم قشنگ تره
[عکس پاریس اسلاید دووم]
کوک:بیا بریم
ا/ت: بریم
شرایط پارت دوازده
دیگه نمیزارم باهاتون قهرم😞
۷.۴k
۳۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.