ازدواج اجباری پارت ۲۰
فروشنده:خانم با شما هستند
یه نگاه به مین سو کردم و گفتم : نه مین سو که چشماش از حدقه زده بود بیرون گفت: کوک چی میگی
کوک: با منی؟
مین سو: نه باعمممه ام
کوک: من شمارو نمیشناسم
مین سو:😐😐چی
کوک: خانم مزاحم نشو پول نداری واسه چی میای خرید 🤨
مین سو: چی میگی کوک😐حالت خوبه
کوک: فک کنم مست کردی 😑 به هر حال فعلا
شیر موز هارو حساب کردم و اومدم بیرون سوار ماشین شدم منتظرش موندم بعد چن دقه اعصبانی اومد بیرون و رفت سمت تاکسی ها عه پس چرا رفت اونور چرا نمیاد سوار شه با ماشین اومدم جلوش تا سوار شه ولی هی میرفت اونور کوک: سوار شو دیگه
بعد این حرفم در عقب و باز کرد و خرید ها رو گذاشت و همون عقب نشست کوک: چرا نشستی عقب
مین سو: به شما ربطی نداره برید سمت خونه
اوههه این چرا رسمی حرف زد بخیال بعد از ۱۰ دقیقه رسیدیم دم در که دیدم در عقب و باز کرد و خرید ها رو در اورد از تو کیفش پول در آورد و گرفت سمتم
کوک: این چیه
مین سو: کرایتون
کوک: کرایه واسه چی
مین سو: واسه اینکه من و تا اینجا اوردید خیلی ممنون اینم کرایه بگیرید
کوک: چی میگی مین سو
مین سو: عااا ببخشید من شما رو نمیشناسم
کوک: عهه واقعا
مین سو: اره بعد این حرفش پول و انداخت تو ماشین و رفت وایی عجب دختریه باید تلافی کنم البته این کار من و تلافی کرد اگه تلافی کنم تلافی تو تلاف..... اهههه کوک چی میگی خودنم میفهمی ریخیال بهتر برم داخل وضعیت خرابه ...... از ماشین پیاده شدم قفل کردم رفتم سمت در کلید دست اون بود در زنگ زدم
مین سو: کیه
کوک: میخواستی کی باشه
مین سو: نه من به خیره ی کمک نمیکمم
کوک: هَن؟؟ وادفاخ خیریم کجا بود باز کن بابا کوکم
مین سو: از کی تا حالا شیرینی هام مزاحم میشن
کوک: خودت شیرینی جونگ کوکم درو باز کن
مین سو: عههه توییی اقایییییی ناشناسسسسس
کوک: پشت ایفونم داد میزنی صدات دوبرابر میشه نکن این کار این ظلم و در حق من و این آیفون بدبخت نکن
مین سو : ظلم نمیکنم ولی یه لطفی در حق تو می تونم بکنم
کوک: چی ؟؟! در و وا میکنی
مین سو: نه میزارم پشت در بمونی تا یخ کنی یادت بیاد چیکار کردی تو فروشگاه
کوک: اهههه بخیال در و وا کن بیام تو
مین سو: الان من و میشناسی
کوک توی ذهنش: الان اصلا وقت لجبازی نیس بزار یکم خودمو لوس کنم اره کوک: مین سووو خودهش میکنم بعد لب و لوچم و آویزون کردم بزار بیام داخل
میم سو: اااا بزار فک کنم
کوک تو ذهنش: ایول نتونست طاقت بیاره کوک همنطور داشت فک میکرد که با حرف مین سو اومد بیرون
مین سو: نه
کوک: ترو خ....
مین سو: نوچ خدافظ آقای هویج
و آیفون و گذاشت
کوک: اهههه دخترررر شلغمممم بزززز کوهییییی اایییییی الااان یخ میزنممممم اصلامیرم خونه تهیونگ
ادامه پارت بعد
کامنت پلیز🙁💜
یه نگاه به مین سو کردم و گفتم : نه مین سو که چشماش از حدقه زده بود بیرون گفت: کوک چی میگی
کوک: با منی؟
مین سو: نه باعمممه ام
کوک: من شمارو نمیشناسم
مین سو:😐😐چی
کوک: خانم مزاحم نشو پول نداری واسه چی میای خرید 🤨
مین سو: چی میگی کوک😐حالت خوبه
کوک: فک کنم مست کردی 😑 به هر حال فعلا
شیر موز هارو حساب کردم و اومدم بیرون سوار ماشین شدم منتظرش موندم بعد چن دقه اعصبانی اومد بیرون و رفت سمت تاکسی ها عه پس چرا رفت اونور چرا نمیاد سوار شه با ماشین اومدم جلوش تا سوار شه ولی هی میرفت اونور کوک: سوار شو دیگه
بعد این حرفم در عقب و باز کرد و خرید ها رو گذاشت و همون عقب نشست کوک: چرا نشستی عقب
مین سو: به شما ربطی نداره برید سمت خونه
اوههه این چرا رسمی حرف زد بخیال بعد از ۱۰ دقیقه رسیدیم دم در که دیدم در عقب و باز کرد و خرید ها رو در اورد از تو کیفش پول در آورد و گرفت سمتم
کوک: این چیه
مین سو: کرایتون
کوک: کرایه واسه چی
مین سو: واسه اینکه من و تا اینجا اوردید خیلی ممنون اینم کرایه بگیرید
کوک: چی میگی مین سو
مین سو: عااا ببخشید من شما رو نمیشناسم
کوک: عهه واقعا
مین سو: اره بعد این حرفش پول و انداخت تو ماشین و رفت وایی عجب دختریه باید تلافی کنم البته این کار من و تلافی کرد اگه تلافی کنم تلافی تو تلاف..... اهههه کوک چی میگی خودنم میفهمی ریخیال بهتر برم داخل وضعیت خرابه ...... از ماشین پیاده شدم قفل کردم رفتم سمت در کلید دست اون بود در زنگ زدم
مین سو: کیه
کوک: میخواستی کی باشه
مین سو: نه من به خیره ی کمک نمیکمم
کوک: هَن؟؟ وادفاخ خیریم کجا بود باز کن بابا کوکم
مین سو: از کی تا حالا شیرینی هام مزاحم میشن
کوک: خودت شیرینی جونگ کوکم درو باز کن
مین سو: عههه توییی اقایییییی ناشناسسسسس
کوک: پشت ایفونم داد میزنی صدات دوبرابر میشه نکن این کار این ظلم و در حق من و این آیفون بدبخت نکن
مین سو : ظلم نمیکنم ولی یه لطفی در حق تو می تونم بکنم
کوک: چی ؟؟! در و وا میکنی
مین سو: نه میزارم پشت در بمونی تا یخ کنی یادت بیاد چیکار کردی تو فروشگاه
کوک: اهههه بخیال در و وا کن بیام تو
مین سو: الان من و میشناسی
کوک توی ذهنش: الان اصلا وقت لجبازی نیس بزار یکم خودمو لوس کنم اره کوک: مین سووو خودهش میکنم بعد لب و لوچم و آویزون کردم بزار بیام داخل
میم سو: اااا بزار فک کنم
کوک تو ذهنش: ایول نتونست طاقت بیاره کوک همنطور داشت فک میکرد که با حرف مین سو اومد بیرون
مین سو: نه
کوک: ترو خ....
مین سو: نوچ خدافظ آقای هویج
و آیفون و گذاشت
کوک: اهههه دخترررر شلغمممم بزززز کوهییییی اایییییی الااان یخ میزنممممم اصلامیرم خونه تهیونگ
ادامه پارت بعد
کامنت پلیز🙁💜
۸۲.۸k
۱۰ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.