مافیا ی عاشق
ا. ت:
از خواب پاشدم رفتم دستشویی و......... اهم اهم و اومدم بیرون رفتم کوک رو بیدار کردم به خدمتکار گفتم: هوی
خدمتکار: بله ارباب؟
ا. ت: صبحانه
خدمتکار: حتما الان میارم
به پله ها نگاه کردم کوک اومد پایین گفتم: چه عجب 😏(این یعنی پوسخند😏)
گفت: تازه ساعت هفته
گفتم: ولش کن بیا صبحانه
گفت: اوکی
.
بعد از صبحانه
.
.
همش فکر خوانوادم میفتاد تو سرم اون جونگ عوضی (جونگ پدر تیهونگه)
یه لباس اسپر پوشیدم برم با موتورم دور بزنم (عکسشو می زارم)
داشتم می رفتم
کوک گفت: کجا
گفتم: اعصابم خورده می رم دور بزنم
کوک: اوکی
سوار موتور شدم
از خواب پاشدم رفتم دستشویی و......... اهم اهم و اومدم بیرون رفتم کوک رو بیدار کردم به خدمتکار گفتم: هوی
خدمتکار: بله ارباب؟
ا. ت: صبحانه
خدمتکار: حتما الان میارم
به پله ها نگاه کردم کوک اومد پایین گفتم: چه عجب 😏(این یعنی پوسخند😏)
گفت: تازه ساعت هفته
گفتم: ولش کن بیا صبحانه
گفت: اوکی
.
بعد از صبحانه
.
.
همش فکر خوانوادم میفتاد تو سرم اون جونگ عوضی (جونگ پدر تیهونگه)
یه لباس اسپر پوشیدم برم با موتورم دور بزنم (عکسشو می زارم)
داشتم می رفتم
کوک گفت: کجا
گفتم: اعصابم خورده می رم دور بزنم
کوک: اوکی
سوار موتور شدم
۳۳.۲k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.