(پارت19)
کوک*ویو
(ساعت ۶ صبح)
اه بازم مدرسه باید اماده بشم.
خسته شدم و این وضیعت.
تا چند ماه کنارمه.
صبحانه خوردم لباس پوشیدم.
و کیفم رو اماده کردم و سوار ماشینم.
شدم و رفتم کالج.
(۱۰ دقیقهدیگه).
رسیدم.
به کالجمون
همه ی بچه ها داخل مدرسه بودن.
ساعت ۶:۳۰ بود.
۳۰ دقیقه دیگه زنگ میخوره.
الاناس که جیمینی بیاد و بپره تو بغلم.
اصلا حواسم نبود.
وقتی که این نرف و تو دلم زدم.
یهو یودم اومد.
رفتم رو نیمکت نشستم.
دوتا دستم رو گذاشتم رو سرم.
و اشک میریختم.
کاش بتونم کاری کنم تا برگرده.
واقعا نمیتونم عادت کنم.
خیلی سخته.
رفتم سر کلاس.
کل پسرا زیر چشم هاشون انقدر.
گریه کرده بودن سیاه شده بود.
تهیونگ رو دیدم
که داره با نفرت بهم نگاه میکنه.
ته:ما بنظرم چندش اور ترین ساعت توی مدرسه همین ساعته
نامجون:موافقم باهات.
جین:شما دوتا چتونه نامجون و تهیونگ
جیهوپ:واقعا نمیفهممدبخاطر اینکه اونکار و با ا.ت کرد میگید
شوگا:(درحال خواب توی کلاس)
ته:میتونید از دوست عزیزتون بپرسید یعنی جئون جانگ کوک
جین:چیکار کردی باز
کوک:ههه.یچچیی.ی
جیهوپ:جانکوک چرا به بتپت افتاد.
کوک:هیچیی نشده
جین:یکاری کردی باز
سر کلاس نشسته بودیم که لارا اومد.
لارا:سلا عشقم.
کوک:سلام عشقم
لارا:امروز چرا داداش جیمین دیر اومده
کوک:هوف(با ناراحتی)
لارا:چیشده
کوک:گفتنش واسم سخت ترین حرف دنیاست
لارا:بگو
کوک:ججبممین مممردد...هه.ه
لارا:چی؟
لارا:چیمیگی کوک
کوک:اره(با گریه)
وقتی من گفتم جیمین مرده کل.
پسرا زدن زیر گریه.
ایکاش زودتر بگذره.
(ساعت ۶ صبح)
اه بازم مدرسه باید اماده بشم.
خسته شدم و این وضیعت.
تا چند ماه کنارمه.
صبحانه خوردم لباس پوشیدم.
و کیفم رو اماده کردم و سوار ماشینم.
شدم و رفتم کالج.
(۱۰ دقیقهدیگه).
رسیدم.
به کالجمون
همه ی بچه ها داخل مدرسه بودن.
ساعت ۶:۳۰ بود.
۳۰ دقیقه دیگه زنگ میخوره.
الاناس که جیمینی بیاد و بپره تو بغلم.
اصلا حواسم نبود.
وقتی که این نرف و تو دلم زدم.
یهو یودم اومد.
رفتم رو نیمکت نشستم.
دوتا دستم رو گذاشتم رو سرم.
و اشک میریختم.
کاش بتونم کاری کنم تا برگرده.
واقعا نمیتونم عادت کنم.
خیلی سخته.
رفتم سر کلاس.
کل پسرا زیر چشم هاشون انقدر.
گریه کرده بودن سیاه شده بود.
تهیونگ رو دیدم
که داره با نفرت بهم نگاه میکنه.
ته:ما بنظرم چندش اور ترین ساعت توی مدرسه همین ساعته
نامجون:موافقم باهات.
جین:شما دوتا چتونه نامجون و تهیونگ
جیهوپ:واقعا نمیفهممدبخاطر اینکه اونکار و با ا.ت کرد میگید
شوگا:(درحال خواب توی کلاس)
ته:میتونید از دوست عزیزتون بپرسید یعنی جئون جانگ کوک
جین:چیکار کردی باز
کوک:ههه.یچچیی.ی
جیهوپ:جانکوک چرا به بتپت افتاد.
کوک:هیچیی نشده
جین:یکاری کردی باز
سر کلاس نشسته بودیم که لارا اومد.
لارا:سلا عشقم.
کوک:سلام عشقم
لارا:امروز چرا داداش جیمین دیر اومده
کوک:هوف(با ناراحتی)
لارا:چیشده
کوک:گفتنش واسم سخت ترین حرف دنیاست
لارا:بگو
کوک:ججبممین مممردد...هه.ه
لارا:چی؟
لارا:چیمیگی کوک
کوک:اره(با گریه)
وقتی من گفتم جیمین مرده کل.
پسرا زدن زیر گریه.
ایکاش زودتر بگذره.
۸.۶k
۳۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.