رمان
علامت+ا/ت
علامت دوستای* ا/ت
علامت & اعضا
علامت -کوک
شروع
+من از 8 سالگی طرفدار بی تی اس بودم اما وقتی 13سالم شد بیشتر دوستشون داشتم میخواستم خواننده بشم که بتونم ببینمشون اما نشد
الان پزشک شدم
توی هواپیما هستم و دارم میرم کره
ویو ا/ت☝🏻☝🏻
+رسیدم کره اما ی خبر خیلی خوب شنیدم اینکه چی یعنی واقعی هست باورم نمیشه وای خدای من فردا فن ساین بی تی اس هست 😭
به موقع رسیدم
رفتم هتل و ی اتاق گرفت تاشبو اونجا باشم
پرش زمان به صبح
+صبح شد بیدار شدم و صورتمو شستم صبحانه خوردم و آماده شدم که برم
رفتم بیرون اما من که کره رو بلد نیستم
رفتم از ی دختر کره ای آدرس پرسیدم بهم آدرس گفت من باید ساعت 8:00 اونجا باشم اما رفتم اما اونجا کسی نبود
ساعت 9:00شد ناامید شدم که یهو دوتا دختر از کنارم ردشدن ازشون پرسیدم فن ساین بی تی اس کجا هست
بهم آدرس و گفتن
رفت اونجا اما فن ساین تمام شده بود
نشستم ی گوشه و گریه کردم ساعت 10:00 شد
که ی نفر بهم گفت چی شده چرا داری گریه می کنی
گفتم من تازه اومدم کره خواستم برم فن ساین بی تی اس اما بهم راه رو الکی گفتن و گم شدم اما ی نفر از اونجا رد شد ازش پرسیدم گفت برو به... اومدم اینجا اما دیر شده
وایسا چرا اینقدر این صدا آشنا هست بلند شدم
نهههه این امکان ندارن وایی خدا اوون جونگکوک بی تی اس بود
اعضا برام آلبوم ها را امضا کردن
میخواستم برم که متوجه چیزی شدم ...
برای پارت بعد لایک کن
هنوز اسمی ندارم براش اگه اسمی میدونید بگید♥️♥️
ببخشید اگه بددبود اولین رمانم هست که نوشتم 🤗🤗🤗🤗
علامت دوستای* ا/ت
علامت & اعضا
علامت -کوک
شروع
+من از 8 سالگی طرفدار بی تی اس بودم اما وقتی 13سالم شد بیشتر دوستشون داشتم میخواستم خواننده بشم که بتونم ببینمشون اما نشد
الان پزشک شدم
توی هواپیما هستم و دارم میرم کره
ویو ا/ت☝🏻☝🏻
+رسیدم کره اما ی خبر خیلی خوب شنیدم اینکه چی یعنی واقعی هست باورم نمیشه وای خدای من فردا فن ساین بی تی اس هست 😭
به موقع رسیدم
رفتم هتل و ی اتاق گرفت تاشبو اونجا باشم
پرش زمان به صبح
+صبح شد بیدار شدم و صورتمو شستم صبحانه خوردم و آماده شدم که برم
رفتم بیرون اما من که کره رو بلد نیستم
رفتم از ی دختر کره ای آدرس پرسیدم بهم آدرس گفت من باید ساعت 8:00 اونجا باشم اما رفتم اما اونجا کسی نبود
ساعت 9:00شد ناامید شدم که یهو دوتا دختر از کنارم ردشدن ازشون پرسیدم فن ساین بی تی اس کجا هست
بهم آدرس و گفتن
رفت اونجا اما فن ساین تمام شده بود
نشستم ی گوشه و گریه کردم ساعت 10:00 شد
که ی نفر بهم گفت چی شده چرا داری گریه می کنی
گفتم من تازه اومدم کره خواستم برم فن ساین بی تی اس اما بهم راه رو الکی گفتن و گم شدم اما ی نفر از اونجا رد شد ازش پرسیدم گفت برو به... اومدم اینجا اما دیر شده
وایسا چرا اینقدر این صدا آشنا هست بلند شدم
نهههه این امکان ندارن وایی خدا اوون جونگکوک بی تی اس بود
اعضا برام آلبوم ها را امضا کردن
میخواستم برم که متوجه چیزی شدم ...
برای پارت بعد لایک کن
هنوز اسمی ندارم براش اگه اسمی میدونید بگید♥️♥️
ببخشید اگه بددبود اولین رمانم هست که نوشتم 🤗🤗🤗🤗
۲.۹k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.