ویو یونگی
ویو یونگی
اونا خیلی همو دوست داشتن منم چنین عشقی میخواستم کاش منم میتونستم حس کوک رو داشته باشم دلم برات تنگ میشه ات قشنگم همیشه به یادت میمونم همیشه تو قلبم جا داری آخرین قطره اشکم هم سرازیر شد و سیاهی
ویو نویسنده
خب بچه ها به آخر پارت رسیدیم یونگی همونجا مرد و چند ماه بعد هم ات بچه های کوچولوشو به دنیا آورد اسم دختر نازش رو یونجی و اسم پسر جذابشون رو جیی گذاشتن
سال ها گذشت و جی و یونجی بزرگ شدن و تصمیم گرفتن مثل پدر و مادرشان بزرگترین مافیای کره بشم اخلاق یونجی کاملا کپی کوک و چهره اش شبیه ات جی هم کاملا اخلاقش به مادرش رفته و از پدرش هم جذاب تر شده
کوک = هی نویسنده این حساب نیست چرا پسرم از من خوشتیپ تره ؟
نویسنده = همینی که هست میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای
اونا خیلی همو دوست داشتن منم چنین عشقی میخواستم کاش منم میتونستم حس کوک رو داشته باشم دلم برات تنگ میشه ات قشنگم همیشه به یادت میمونم همیشه تو قلبم جا داری آخرین قطره اشکم هم سرازیر شد و سیاهی
ویو نویسنده
خب بچه ها به آخر پارت رسیدیم یونگی همونجا مرد و چند ماه بعد هم ات بچه های کوچولوشو به دنیا آورد اسم دختر نازش رو یونجی و اسم پسر جذابشون رو جیی گذاشتن
سال ها گذشت و جی و یونجی بزرگ شدن و تصمیم گرفتن مثل پدر و مادرشان بزرگترین مافیای کره بشم اخلاق یونجی کاملا کپی کوک و چهره اش شبیه ات جی هم کاملا اخلاقش به مادرش رفته و از پدرش هم جذاب تر شده
کوک = هی نویسنده این حساب نیست چرا پسرم از من خوشتیپ تره ؟
نویسنده = همینی که هست میخوای بخواه نمیخوای هم باید بخوای
۷۱۴
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.