بازیگر !
توضیح:داستان درمورد پسریه که در ۱۷ سالگیش فردی در اتش سوزی نجاتش میده و اون پسر دنبال اون فرد میگرده تا هرکاری اون فرد بخواد انجام بده و خب اون زودتر از موعد اون فرد رو پیدا میکند
"علامت ها"
میسو: _ ۲۲ سال مافیا
جیسو: ۱۸ سال روانپزشک
هانا: ÷ ۲۲ سال روانپزشک
یونا: = ۲۰ سال یه روانی
مینو: ± ۵ سال دختر بچه روانی
" شروع داستان"
پـارتـ¹
مثل هر روز پسرک از خستگی به سمت اتاق کارش رفت و روی مبل پخش شد نزدیک بود خوابش ببرد که ناگه صدایی اومد
÷جناب کیم جناب کیم شما اینجایین "سرد"
چی شده
÷اتاق ۲۰۰۱ اتفاقی افتاده "سرد"
وای خب اتاق یوناس برو ببین خستم
÷راست میگیا خودم میرم "سرد-رفت"
±سامچون"عمو"
مینو کوچولو من حالت بهتره "خنده"
±اوهوم سامچون من کی باید برم
امروز بعد از ظهر از پیش ما میری
±اومم دلم براتون تنگ میشه سامچون
خب دیگه بریم وسایلت رو جمع کنیم
±از فردا باید برم مدرسه
نه عزیزم تو ۵ سالته
±ولی بابام به این اعتقاده که باید برم
خب میتونی هرروز بیای اینجا
±واقعا سامچون
اوهوم حالا بریم با هانول اتاقتو جمع کنیم
±باشه سامچون جونم
"بعد از ظهر"
÷خب کار من تمام شد خداحافظ "سرد"
یونا تو کجا میری
=هیچجا فقط با خانم جئون دارم میرم
÷اوه یادم رفت بهت بگم اینو میبرمش باید روش کار کرد چون مثل توعه خودت که میفهمی "سرد"
اوه از نظر هایبرید بودن؟
=درسته توله خرگوش "خنده"
باشه خدانگهدار
÷تو نمیای
نه باید منتظر بمونم پدر مینو بیاد
=توی اشغال اینجایی "عصبی"
_به تو ربطی نداره ، جئون مینو؟"سرد"
±اپا بریم "خنده"
=بچه خواهرمه ؟"تعجب"
_خواهر نو با روش مرده روانی "سرد"
=نه خواهر من زندس "داد و جیغ"
یونا اروم باش هیچی نیست نفس عمیق "بغلش کرد"
=چرا خواهرمو کشتی"گریه"
_چون نیازی بهش نداشتم"سرد"
±بابایی این خاله هه دوست منه باهاش خوب باش
_این شیرین زبونیا رو کی یادت داده"سرد"
±سامچون کیم یادم داره"خنده"
=یه روز بالاخره میفهمی لیاقتت بهتر از خواهر من نبود "اخم"
÷ای بابا بیماران خوابن میسو بچتو بردار برو "سرد"
_باشه بابا شبم برو خونه چون مامان جرت میده "سرد"
÷ای وای چقدر وقته اینجام "سرد"
۲ هفته "پوکر"
÷خاک تو سرم "رفت"
±اپا بریم عمه رفت"خنده"
_اوکی"سرد-رفتن"
=هه هه هه افرین بهت "خنده"
کارت خوب بود حالا هم بیا بریم تو اتاقت"خنده"
"اتاق ۲۰۰۱"
=جیسو چرا اینکار رو میکنیم
"علامت ها"
میسو: _ ۲۲ سال مافیا
جیسو: ۱۸ سال روانپزشک
هانا: ÷ ۲۲ سال روانپزشک
یونا: = ۲۰ سال یه روانی
مینو: ± ۵ سال دختر بچه روانی
" شروع داستان"
پـارتـ¹
مثل هر روز پسرک از خستگی به سمت اتاق کارش رفت و روی مبل پخش شد نزدیک بود خوابش ببرد که ناگه صدایی اومد
÷جناب کیم جناب کیم شما اینجایین "سرد"
چی شده
÷اتاق ۲۰۰۱ اتفاقی افتاده "سرد"
وای خب اتاق یوناس برو ببین خستم
÷راست میگیا خودم میرم "سرد-رفت"
±سامچون"عمو"
مینو کوچولو من حالت بهتره "خنده"
±اوهوم سامچون من کی باید برم
امروز بعد از ظهر از پیش ما میری
±اومم دلم براتون تنگ میشه سامچون
خب دیگه بریم وسایلت رو جمع کنیم
±از فردا باید برم مدرسه
نه عزیزم تو ۵ سالته
±ولی بابام به این اعتقاده که باید برم
خب میتونی هرروز بیای اینجا
±واقعا سامچون
اوهوم حالا بریم با هانول اتاقتو جمع کنیم
±باشه سامچون جونم
"بعد از ظهر"
÷خب کار من تمام شد خداحافظ "سرد"
یونا تو کجا میری
=هیچجا فقط با خانم جئون دارم میرم
÷اوه یادم رفت بهت بگم اینو میبرمش باید روش کار کرد چون مثل توعه خودت که میفهمی "سرد"
اوه از نظر هایبرید بودن؟
=درسته توله خرگوش "خنده"
باشه خدانگهدار
÷تو نمیای
نه باید منتظر بمونم پدر مینو بیاد
=توی اشغال اینجایی "عصبی"
_به تو ربطی نداره ، جئون مینو؟"سرد"
±اپا بریم "خنده"
=بچه خواهرمه ؟"تعجب"
_خواهر نو با روش مرده روانی "سرد"
=نه خواهر من زندس "داد و جیغ"
یونا اروم باش هیچی نیست نفس عمیق "بغلش کرد"
=چرا خواهرمو کشتی"گریه"
_چون نیازی بهش نداشتم"سرد"
±بابایی این خاله هه دوست منه باهاش خوب باش
_این شیرین زبونیا رو کی یادت داده"سرد"
±سامچون کیم یادم داره"خنده"
=یه روز بالاخره میفهمی لیاقتت بهتر از خواهر من نبود "اخم"
÷ای بابا بیماران خوابن میسو بچتو بردار برو "سرد"
_باشه بابا شبم برو خونه چون مامان جرت میده "سرد"
÷ای وای چقدر وقته اینجام "سرد"
۲ هفته "پوکر"
÷خاک تو سرم "رفت"
±اپا بریم عمه رفت"خنده"
_اوکی"سرد-رفتن"
=هه هه هه افرین بهت "خنده"
کارت خوب بود حالا هم بیا بریم تو اتاقت"خنده"
"اتاق ۲۰۰۱"
=جیسو چرا اینکار رو میکنیم
۳.۰k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.