........همون شب « خونه بی تی اس »........
........همون شب « خونه بی تی اس »........
جین: یعنی به خدا که دختر خودمه
جیسو: بله دیگه اوپا
تهیونگ که هر دفعه جوک دوباره یادش میومد میزد زیر خنده و به زور با کمک جونگکوک آروم میشد...
یونگی هم که مثل همیشه دوید توی اتاقش و نذاشت کسی ببینتش. جیمین هم درحال بحث کردن با جنی و جی هوپ بود.
جیمین: بابا لعنتیا به خدا اگه اینو ازمون گرفته باشن به فنا میریم
جی هوپ: فدا سرمون مینی
جنی هم دستی توی موهای پسر کشید و گفت: برو از جیسو اونی عصبی باش نه ما کیوتی...ولی بذار فردا ما بریم خونه توهم برو پیش دوست پسر بدبخت خستت بخواب...
جی هوپ: نمیمونید؟
لیسا از توی آشپزخونه گفت: نه اوپا ...همین الان باید دعا کرده باشیم کسی ندیده اومدیم اینجا
نامجون: باشه دخترا پس مراقب خودتون باشید
رزی: شما هم
جونگکوک: بایییی
The end 🔚
جین: یعنی به خدا که دختر خودمه
جیسو: بله دیگه اوپا
تهیونگ که هر دفعه جوک دوباره یادش میومد میزد زیر خنده و به زور با کمک جونگکوک آروم میشد...
یونگی هم که مثل همیشه دوید توی اتاقش و نذاشت کسی ببینتش. جیمین هم درحال بحث کردن با جنی و جی هوپ بود.
جیمین: بابا لعنتیا به خدا اگه اینو ازمون گرفته باشن به فنا میریم
جی هوپ: فدا سرمون مینی
جنی هم دستی توی موهای پسر کشید و گفت: برو از جیسو اونی عصبی باش نه ما کیوتی...ولی بذار فردا ما بریم خونه توهم برو پیش دوست پسر بدبخت خستت بخواب...
جی هوپ: نمیمونید؟
لیسا از توی آشپزخونه گفت: نه اوپا ...همین الان باید دعا کرده باشیم کسی ندیده اومدیم اینجا
نامجون: باشه دخترا پس مراقب خودتون باشید
رزی: شما هم
جونگکوک: بایییی
The end 🔚
۲.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.