black dream p21
از شدت خشم ، دندوناش روی هم کشیده میشد و زیر لب فحش پشت هم میچید
سوار ماشین شدن و بعد از چند دقیقه جلوی مجتمع بزرگی ایستاد
وارد شدن و همه ادای احترام کردن ، غرق نگاه کردن به لباس ها بود که انگشتای گرمی لای انگشتاش حس کرد
نگاهش رو با پایین داد و انگشتای جئون میون انگشتاش پین شده بود ، نگاهش رو به نیم رخ پر ابهت جئون داد ، چقدر عجیب بود این مرد
در ظاهر جذاب ، در باطن شیطان
در ظاهر مهربون و خوب ، در باطن شیطان
در ظاهر مردی جنتلمن، در باطن شیطان
اما واقعا این شیطان بود یا نقابی از آدمی آسیب دیده؟
صدای آروم و مردونه رشته افکارش رو پاره کرد
" تابلو بازی در نیار ، تا حالا دختری با من بیرون نیومده پس سنگین باش" jk
اخماش درشت تر شد
" بچه گول میزنی ؟" a,t
باعث اخمای اونم شد
" باورت به حال من فرقی نمیکنه " jk
وارد پاساژ نسبت بزرگی شدن و کمی جدی شد
" کاتالوگ بهترین کار هاتون رو واسه نامزدم بیارید ، از هر کدوم ۱۰ تا تست با هر رنگی !" jk
با تعجب بهش نگاه کرد و خواست بپرسه
" چی ؟ با منی؟"
که نگاه جئون توی چشماش گره خورد به معنی تابلو نکن
دو ساعتی گذشته بود و هنوز مشغول خرید بودن ، خستگی باعث کسل شدنش شده بود اما همچنان جئون مشغول انتخاب کردن بود
با اخم سمتش رفت و دستش رو گرفت
" من اینا رو میخوام بپوشم تو چرا انتخاب میکنی ؟ کافیه این همه لباس گرفتی خسته شدم " a,t
نگاه نافذی بهش انداخت و توی رگال لباسی در آورد
"قراره من توی تنت پاره کنم ، پس حق انتخاب با منه " jk
از تعجب چشماش گرد شد و خواست لب به اعتراض باز کنه که انگشت اشاره جئون روی لبش نشست
فردا احتمال داره نباشم
پیشاپیش روزتون مبارک🦋
سوار ماشین شدن و بعد از چند دقیقه جلوی مجتمع بزرگی ایستاد
وارد شدن و همه ادای احترام کردن ، غرق نگاه کردن به لباس ها بود که انگشتای گرمی لای انگشتاش حس کرد
نگاهش رو با پایین داد و انگشتای جئون میون انگشتاش پین شده بود ، نگاهش رو به نیم رخ پر ابهت جئون داد ، چقدر عجیب بود این مرد
در ظاهر جذاب ، در باطن شیطان
در ظاهر مهربون و خوب ، در باطن شیطان
در ظاهر مردی جنتلمن، در باطن شیطان
اما واقعا این شیطان بود یا نقابی از آدمی آسیب دیده؟
صدای آروم و مردونه رشته افکارش رو پاره کرد
" تابلو بازی در نیار ، تا حالا دختری با من بیرون نیومده پس سنگین باش" jk
اخماش درشت تر شد
" بچه گول میزنی ؟" a,t
باعث اخمای اونم شد
" باورت به حال من فرقی نمیکنه " jk
وارد پاساژ نسبت بزرگی شدن و کمی جدی شد
" کاتالوگ بهترین کار هاتون رو واسه نامزدم بیارید ، از هر کدوم ۱۰ تا تست با هر رنگی !" jk
با تعجب بهش نگاه کرد و خواست بپرسه
" چی ؟ با منی؟"
که نگاه جئون توی چشماش گره خورد به معنی تابلو نکن
دو ساعتی گذشته بود و هنوز مشغول خرید بودن ، خستگی باعث کسل شدنش شده بود اما همچنان جئون مشغول انتخاب کردن بود
با اخم سمتش رفت و دستش رو گرفت
" من اینا رو میخوام بپوشم تو چرا انتخاب میکنی ؟ کافیه این همه لباس گرفتی خسته شدم " a,t
نگاه نافذی بهش انداخت و توی رگال لباسی در آورد
"قراره من توی تنت پاره کنم ، پس حق انتخاب با منه " jk
از تعجب چشماش گرد شد و خواست لب به اعتراض باز کنه که انگشت اشاره جئون روی لبش نشست
فردا احتمال داره نباشم
پیشاپیش روزتون مبارک🦋
۲۹.۰k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.