رمان
BAD BOY
پارت 1
اسم من ا.ت و ۲۱ سالمه و بابای من توی بازی های قمار شرکت میکنه .
ا.ت: یک روز که از خواب بیدار شدم دیدم از بیرون داره
سر و صدا میاد رفتم پایین دیدم بابامه که داره با یک مردی صحبت میکنه ، ازش پرسیدم.
ا.ت: بابا اینجا چه خبره؟
پدر ا.ت: دخترم من تو رو توی بازی های قمار باختم حالا برو وسایت رو جمع کن و با این مرد برو (با لحن سرد)
ا.ت: باشه (در جریان باشید که ا.ت از این طور اتفاق ها هیچ ترسی نداره)
ا.ت: از مامانم خداحافظی کردم و با اون مرد رفتم . وقتی سوار ماشین شدم ......
پارت 1
اسم من ا.ت و ۲۱ سالمه و بابای من توی بازی های قمار شرکت میکنه .
ا.ت: یک روز که از خواب بیدار شدم دیدم از بیرون داره
سر و صدا میاد رفتم پایین دیدم بابامه که داره با یک مردی صحبت میکنه ، ازش پرسیدم.
ا.ت: بابا اینجا چه خبره؟
پدر ا.ت: دخترم من تو رو توی بازی های قمار باختم حالا برو وسایت رو جمع کن و با این مرد برو (با لحن سرد)
ا.ت: باشه (در جریان باشید که ا.ت از این طور اتفاق ها هیچ ترسی نداره)
ا.ت: از مامانم خداحافظی کردم و با اون مرد رفتم . وقتی سوار ماشین شدم ......
۵.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱