⛓🖇my dady🖇⛓ p.29
ویو ا.ت
ب سمت بار رفتیم دلم میخواست بهشون بگم ک رییس بارم ولی نمیشد ب کوک و جیمین زیاد اعتماد ندارم حالا شاید گفتم ولی ن نمیگم
به سمت بار حرکت کردیم بعد چند مین ب بار رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و به سمت داخل رفتیم دخل بودیم و دنبال ی میز میگشتیم(تو بار خودشه)حیفه نمیتونم بگم بهشون ک بعد راحت بریم ت دفتر خدم عمرا بهشون بگم رئیس اینجام بلخره یه جا دور یه میز گرد ک دور میه هم صندلی گرد بود نشستیم دستم و بردم بالا و گارسون امد با دیدنم تعجب کرد ولی ب رو خودش نیاورد(قبل از اینکه ا.ت رئیس شه با پدرش امدن و بابای ا.ت چهره دخترشو ب همه خدمه نشون داد ک حتی اگر بدون ماسک دیدنش بهش احترام بزارن برای همین تعجب کرد )
گارسون سمت ا.ت خم شد و ا.ت در گوشش سفارشارو گف ب خاطر صدای زیاد صدا هامون کم شنیده میشد ویسکی اوردن و ودکا و اسپیریت دراشونو باز کردم
اول برای خودم از اسپیریت ریختم ....
ا.ت:چی میخورید؟
بیت نا:همیشگی(ودکا)
کوک:ویسکی
جیمین:اسپیریت
واسشون ریختم داشتیم میخوردیم همینطوری کرمم گرفته بود نم چرا
نگاهی ب بیت نا و کوک انداختم
بیت نا داش دل میداد و کوکم قلوه میگرف تف واقعا چندش بود ولی خب چه میشع کرد عاشقن دیگه
نگا جیمین کردم خیلی خما ب بقیه داشت نگا میکرد یهو بلند شد ب سمت ی میز رف کنارشون وایساد و دستشو گذاشت رو کمر یکی از دخترا انگار میشناختنش فک کنم دوس دخترشه اصن ب من چه از فک امدم بیرون و بلند شدم رفتم وسط جمع اصن میخام برقصم همینطوری قر میدادم و میرقصیدم یهو اهنگ اهسته شد و زوجا وسط داشت میرقصیدن و من اون وسط تنها بودم تو همین فکرا بود ک یهو یه دستی دور کمرم حلقه شد
دستای مردونه و خوش فرم رگی بود برگشتم سمتش با چشمای خمار بهم نگاه میکرد خواستم ازش جدا شم ک نذاشت تازه سفت ترم منو ب خودش چسبوند
ا.ت:شما؟
هیون شیک:یکم فکر کن
ا.ت:اها اون گوره خری ک ول کرد رف بعد مدت ها برگشته
(دستشو با این حرف دور گردن هیون شیک حلقه میکنه همون طور ک داستای هیون شیک دور کمر باریک ا.ت بود )
هیون شیک :میگم این ادم ادب نمیشه هعی بگید نه
ا.ت:یااااااا درست صحبت کن اجوزه چیشد یادی از ما کردی
(هیون شیک رفیق قدیمیه ا.ت هس برای تحصیل وقتی ۱۵ سالش بود با مادر پدرش رفتن ایتالیا )
.......
لایک کامنت
.........
ب سمت بار رفتیم دلم میخواست بهشون بگم ک رییس بارم ولی نمیشد ب کوک و جیمین زیاد اعتماد ندارم حالا شاید گفتم ولی ن نمیگم
به سمت بار حرکت کردیم بعد چند مین ب بار رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و به سمت داخل رفتیم دخل بودیم و دنبال ی میز میگشتیم(تو بار خودشه)حیفه نمیتونم بگم بهشون ک بعد راحت بریم ت دفتر خدم عمرا بهشون بگم رئیس اینجام بلخره یه جا دور یه میز گرد ک دور میه هم صندلی گرد بود نشستیم دستم و بردم بالا و گارسون امد با دیدنم تعجب کرد ولی ب رو خودش نیاورد(قبل از اینکه ا.ت رئیس شه با پدرش امدن و بابای ا.ت چهره دخترشو ب همه خدمه نشون داد ک حتی اگر بدون ماسک دیدنش بهش احترام بزارن برای همین تعجب کرد )
گارسون سمت ا.ت خم شد و ا.ت در گوشش سفارشارو گف ب خاطر صدای زیاد صدا هامون کم شنیده میشد ویسکی اوردن و ودکا و اسپیریت دراشونو باز کردم
اول برای خودم از اسپیریت ریختم ....
ا.ت:چی میخورید؟
بیت نا:همیشگی(ودکا)
کوک:ویسکی
جیمین:اسپیریت
واسشون ریختم داشتیم میخوردیم همینطوری کرمم گرفته بود نم چرا
نگاهی ب بیت نا و کوک انداختم
بیت نا داش دل میداد و کوکم قلوه میگرف تف واقعا چندش بود ولی خب چه میشع کرد عاشقن دیگه
نگا جیمین کردم خیلی خما ب بقیه داشت نگا میکرد یهو بلند شد ب سمت ی میز رف کنارشون وایساد و دستشو گذاشت رو کمر یکی از دخترا انگار میشناختنش فک کنم دوس دخترشه اصن ب من چه از فک امدم بیرون و بلند شدم رفتم وسط جمع اصن میخام برقصم همینطوری قر میدادم و میرقصیدم یهو اهنگ اهسته شد و زوجا وسط داشت میرقصیدن و من اون وسط تنها بودم تو همین فکرا بود ک یهو یه دستی دور کمرم حلقه شد
دستای مردونه و خوش فرم رگی بود برگشتم سمتش با چشمای خمار بهم نگاه میکرد خواستم ازش جدا شم ک نذاشت تازه سفت ترم منو ب خودش چسبوند
ا.ت:شما؟
هیون شیک:یکم فکر کن
ا.ت:اها اون گوره خری ک ول کرد رف بعد مدت ها برگشته
(دستشو با این حرف دور گردن هیون شیک حلقه میکنه همون طور ک داستای هیون شیک دور کمر باریک ا.ت بود )
هیون شیک :میگم این ادم ادب نمیشه هعی بگید نه
ا.ت:یااااااا درست صحبت کن اجوزه چیشد یادی از ما کردی
(هیون شیک رفیق قدیمیه ا.ت هس برای تحصیل وقتی ۱۵ سالش بود با مادر پدرش رفتن ایتالیا )
.......
لایک کامنت
.........
۸.۹k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.