فیک ازدواج اجباری پارت 15🖤
ویو صبح
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
ویو ات
با نور خورشید که به صورتم میخورد چشمامو باز کردم که دیدم اجوما داره پرده ها رو کنار میزنه
+:اجوما
$:ات دخترم بیدار شدی؟
+:اوهوم
$:خب پاشو یه آبی به دستو صورتت بزن لباستو بپوش که میکاپ ارتیستا بیان میکاپت کنن
+:باشه اجوما
(اجوما رفت )
امروز هر جور شده باید قبل از عروسی به کوک بگم که چقد دوسش دارم
پاشدم رفتم دسشویی۳و کار های لازمو انجام دادم و رفتم یه دوش ۵ مینی گرفتم و حوله رو به خودم پیچیده بودم و بدو بدو به خاطر نبودن تایم که دیدم کوک در اتاق و باز کرد و گفت
_:ات بیا دیگ............
+:جیغغغغغ منحرف بیشعور (خودتی)برو بیروننننن
_:یا ابوالفضل باشه بابا رفتم چته وحشی
+:خودتییییی
_:به کمکم احتیاج داری ولی کمکت نمیکنم
+:چه کمکی اصلانم به کمکت نیاز ندارم
_:خواهیم دید
اووفف رفت بیرون خجالت کشیدم درسته دوسش داشتم ولی تا حالا کسی بدنمو ندیده بود
موهامو خشک کردم و رفتم لباس خوشگلموووووو برداشتم و پوشیدم که دوباره نتونستم زیپشو ببندم پس منظور کوک این بوده😬😬😬😬😬
رفتم بیرون و گفتم
+:کوک ...... کوکی .......کوکی جونم .......میای برام زیپ لباسمو ببندی؟
_:بهت گفتم به کمکم احتیاج داری ولی تو گفتی نداری پس الانم خودت ببند
+:من غلط کردم کوکی ژونم .....🥺🥺🥺🥺🥺
ویو کوک
دلم نیومد به اون قیافه مظلوم نه بگم پس رفتم و گفتم
_:فقط این دفعه
+:باشهههههه😗😗😗😗😗
ویو اجوما
واییی خدا چقد کیوتن و به هم میاننن.
ویو ادمین
کوک رفت تا زیپ لباس ات رو ببنده و بست و بعد اومد بیرون و گفت میکاپ ارتیستا الان میان تا میکاپت رو تموم کنم منم تا اون موقع میرم خودم آماده شم کوک میخواست بره بیرون که ات گفت..
ویو ات
الان وقته به کوک اعتراف کنم تموم جرئتم رو جمع کردم و گفتم
+:ک....کو....کوک
_:ها بله؟
رفتم نزدیکش و دستم و گذاشتم رو شونش و گفتم
+:کوک من یه چیزی می خوام بهت بگم
ویو کوک
منم میخواستم بهش بگم که دوسش دارم پس الان بهترین وقته
_:منم یه چیزی می خوام بهت بگم
+:اول تو بگو
_:باشه .خب ات من تو رو .......من تورو............ من تورو دوست دارم (و چشماشو بست )
ویو ات
باورم نمی شد این حس دو طرفش من سریع رفتم بغلش کردم گفتم منننننممممممم
ویو کوک
اون چی گفت
_:ات واقعنن؟
+:ارهه منم میخواستم همینو بهت بگم
که ات رو بوسیدم (از لب ) و اونم همراهی میکرد لباش مزه توت فرنگی میداد
ویو ات
کوک منو بوسیدددددد منم همراهیش کردم
۲ مین بعد
ویو اجوما
کوک چرا نیومد رفتم در اتاقشو باز کردم که با چیزی که دیدم پشمام ریخت اونا داشتم همو میبوسیدن
$:اههههممممم
_:چیشد؟
+:وااایی اجوما اون چیزی که فکر میکنی نیستتتتت
_:نه دقیقا همون چیزیه که فکرشو میکنی
+:کوککککک
_:چیه.؟
$:باش من میرم ادامه بدید
+:نه اجوما این چه حرفیه
_:پس زود تر برین
+:کوککککک
_: من رفتم
$:خخخخخ
و اجوما هم رفت
ویو ات
وای خجالت کشیدم که دیدم در میزنم گفتم بیا تو
میکاپ ارتیست ۱:سلام خانوم ما برای میکاپتون اومدیم
+:بله میدونم بفرمائید کارتون رو شروع کنید
(کلا سه تان )(علامتشون =میکاپ آرتیست ۱ :م ۱ - میکاپ آرتیست دو :م ۲ - میکاپ آرتیست ۳ :م ۳)
۳۰ مین بعد
م ۱:وای خانوم چقد قشنگ شدید
م۱:اره خیلی
م۱:درسته یه فرشته شدید
+:☺☺مرسی
م ۳: ما دیگ بریم که تنها باشین🤭😌😁
+: باش مرسی
)رفتن)
خودمو تو اینه دیدم دیدم خیلی قشنگ شده بودم
کتم رو با کیف و کفشم برداشتم و پوشیدم و رفتم پایین که دیدم کوک خیلی جنتلمن و جذاب شده که یهو برگشت
ویو کوک
ات خیلی قشنگ شده بود مثل فرشته ها بهم زل زده بودیم
که اجوما گفت:.........
خیلی نوشتم دستم درد گرفت شرط ۸ لایک ۵ کامنت و دو فالوور
پارت بعدی احتمالا پارت آخر باشه و سرنشت ساز و مهمهههه😌😌😌😌😌
پس زود شرطارو برسونید ک امروز براتون بزارم پارت بعد و
بایییی☕☕☕☕☕☕☕
🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞
ویو ات
با نور خورشید که به صورتم میخورد چشمامو باز کردم که دیدم اجوما داره پرده ها رو کنار میزنه
+:اجوما
$:ات دخترم بیدار شدی؟
+:اوهوم
$:خب پاشو یه آبی به دستو صورتت بزن لباستو بپوش که میکاپ ارتیستا بیان میکاپت کنن
+:باشه اجوما
(اجوما رفت )
امروز هر جور شده باید قبل از عروسی به کوک بگم که چقد دوسش دارم
پاشدم رفتم دسشویی۳و کار های لازمو انجام دادم و رفتم یه دوش ۵ مینی گرفتم و حوله رو به خودم پیچیده بودم و بدو بدو به خاطر نبودن تایم که دیدم کوک در اتاق و باز کرد و گفت
_:ات بیا دیگ............
+:جیغغغغغ منحرف بیشعور (خودتی)برو بیروننننن
_:یا ابوالفضل باشه بابا رفتم چته وحشی
+:خودتییییی
_:به کمکم احتیاج داری ولی کمکت نمیکنم
+:چه کمکی اصلانم به کمکت نیاز ندارم
_:خواهیم دید
اووفف رفت بیرون خجالت کشیدم درسته دوسش داشتم ولی تا حالا کسی بدنمو ندیده بود
موهامو خشک کردم و رفتم لباس خوشگلموووووو برداشتم و پوشیدم که دوباره نتونستم زیپشو ببندم پس منظور کوک این بوده😬😬😬😬😬
رفتم بیرون و گفتم
+:کوک ...... کوکی .......کوکی جونم .......میای برام زیپ لباسمو ببندی؟
_:بهت گفتم به کمکم احتیاج داری ولی تو گفتی نداری پس الانم خودت ببند
+:من غلط کردم کوکی ژونم .....🥺🥺🥺🥺🥺
ویو کوک
دلم نیومد به اون قیافه مظلوم نه بگم پس رفتم و گفتم
_:فقط این دفعه
+:باشهههههه😗😗😗😗😗
ویو اجوما
واییی خدا چقد کیوتن و به هم میاننن.
ویو ادمین
کوک رفت تا زیپ لباس ات رو ببنده و بست و بعد اومد بیرون و گفت میکاپ ارتیستا الان میان تا میکاپت رو تموم کنم منم تا اون موقع میرم خودم آماده شم کوک میخواست بره بیرون که ات گفت..
ویو ات
الان وقته به کوک اعتراف کنم تموم جرئتم رو جمع کردم و گفتم
+:ک....کو....کوک
_:ها بله؟
رفتم نزدیکش و دستم و گذاشتم رو شونش و گفتم
+:کوک من یه چیزی می خوام بهت بگم
ویو کوک
منم میخواستم بهش بگم که دوسش دارم پس الان بهترین وقته
_:منم یه چیزی می خوام بهت بگم
+:اول تو بگو
_:باشه .خب ات من تو رو .......من تورو............ من تورو دوست دارم (و چشماشو بست )
ویو ات
باورم نمی شد این حس دو طرفش من سریع رفتم بغلش کردم گفتم منننننممممممم
ویو کوک
اون چی گفت
_:ات واقعنن؟
+:ارهه منم میخواستم همینو بهت بگم
که ات رو بوسیدم (از لب ) و اونم همراهی میکرد لباش مزه توت فرنگی میداد
ویو ات
کوک منو بوسیدددددد منم همراهیش کردم
۲ مین بعد
ویو اجوما
کوک چرا نیومد رفتم در اتاقشو باز کردم که با چیزی که دیدم پشمام ریخت اونا داشتم همو میبوسیدن
$:اههههممممم
_:چیشد؟
+:وااایی اجوما اون چیزی که فکر میکنی نیستتتتت
_:نه دقیقا همون چیزیه که فکرشو میکنی
+:کوککککک
_:چیه.؟
$:باش من میرم ادامه بدید
+:نه اجوما این چه حرفیه
_:پس زود تر برین
+:کوککککک
_: من رفتم
$:خخخخخ
و اجوما هم رفت
ویو ات
وای خجالت کشیدم که دیدم در میزنم گفتم بیا تو
میکاپ ارتیست ۱:سلام خانوم ما برای میکاپتون اومدیم
+:بله میدونم بفرمائید کارتون رو شروع کنید
(کلا سه تان )(علامتشون =میکاپ آرتیست ۱ :م ۱ - میکاپ آرتیست دو :م ۲ - میکاپ آرتیست ۳ :م ۳)
۳۰ مین بعد
م ۱:وای خانوم چقد قشنگ شدید
م۱:اره خیلی
م۱:درسته یه فرشته شدید
+:☺☺مرسی
م ۳: ما دیگ بریم که تنها باشین🤭😌😁
+: باش مرسی
)رفتن)
خودمو تو اینه دیدم دیدم خیلی قشنگ شده بودم
کتم رو با کیف و کفشم برداشتم و پوشیدم و رفتم پایین که دیدم کوک خیلی جنتلمن و جذاب شده که یهو برگشت
ویو کوک
ات خیلی قشنگ شده بود مثل فرشته ها بهم زل زده بودیم
که اجوما گفت:.........
خیلی نوشتم دستم درد گرفت شرط ۸ لایک ۵ کامنت و دو فالوور
پارت بعدی احتمالا پارت آخر باشه و سرنشت ساز و مهمهههه😌😌😌😌😌
پس زود شرطارو برسونید ک امروز براتون بزارم پارت بعد و
بایییی☕☕☕☕☕☕☕
۸.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.