〔گل رز من〕
〔گل رز من〕
_1_
[از رو یه یه ایمجین دیدمش و یه حسی بهم گفت بنویسمش دیگه ببخشید اگه بد میشه]
یقه اصکی شو به همراه پالتو مشکی رنگشو پوشید کفشای معمولی و پاشنه دارشو هم پاش کرد کلیدارو برداشت به سمت در رفت لبخندی که همیشه برا رفتن رو لبش بود زیباترش میکرد........شب و روزش و تنها میگذروند مادرش که سرطان گرفت و مرد پدرش از تنهایی دق کرد و برادرش که بود و نبودش هیچ فرقی نمیکرد....به سمت گل فروشی راه افتاد ۱ سالی هست تو این کار بود
رو صندلی میز نشست و دفتر حساب کتابشو باز کرد و به صدا دراومدن زنگ بالای در گل فروشی متعجبش کرد نگاهشو داد بالا با دیدن پسری که حدود ۷..۸ ماهی هست که همش ازش گل میخره لبخندی زد و متقابلا اونم همینکارو کرد
+خوش اومدی
-مرسی
خنده رو لبش آدم و دل گرم میکرد تو این مدت ا/ت حسی بهش پیدا کرده بود که خودشم مطمئن نبود و از اینکه روز شماری میکرد برای دیدنش بشدت گمراه شده بود
جونگ کوک به گل های رز بغل دست ا/ت اشاره کرد:
-اونا خیلی قشنگن اونارو میخام
ا/ت بهش لبخندی زد:
+اما اینا تزئینی ان رنگای دیگشو میخای هست
-اوم سفیدشو میخام
+اوناهاششون
-خیلی قشنگن
+موافقم
-درست مثل تو
شک شده پرسید:
+بله؟
-هیچی ۳ شاخه شو برمیدارم
+واستون با روبان میبندمشون
-اوکیه
_1_
[از رو یه یه ایمجین دیدمش و یه حسی بهم گفت بنویسمش دیگه ببخشید اگه بد میشه]
یقه اصکی شو به همراه پالتو مشکی رنگشو پوشید کفشای معمولی و پاشنه دارشو هم پاش کرد کلیدارو برداشت به سمت در رفت لبخندی که همیشه برا رفتن رو لبش بود زیباترش میکرد........شب و روزش و تنها میگذروند مادرش که سرطان گرفت و مرد پدرش از تنهایی دق کرد و برادرش که بود و نبودش هیچ فرقی نمیکرد....به سمت گل فروشی راه افتاد ۱ سالی هست تو این کار بود
رو صندلی میز نشست و دفتر حساب کتابشو باز کرد و به صدا دراومدن زنگ بالای در گل فروشی متعجبش کرد نگاهشو داد بالا با دیدن پسری که حدود ۷..۸ ماهی هست که همش ازش گل میخره لبخندی زد و متقابلا اونم همینکارو کرد
+خوش اومدی
-مرسی
خنده رو لبش آدم و دل گرم میکرد تو این مدت ا/ت حسی بهش پیدا کرده بود که خودشم مطمئن نبود و از اینکه روز شماری میکرد برای دیدنش بشدت گمراه شده بود
جونگ کوک به گل های رز بغل دست ا/ت اشاره کرد:
-اونا خیلی قشنگن اونارو میخام
ا/ت بهش لبخندی زد:
+اما اینا تزئینی ان رنگای دیگشو میخای هست
-اوم سفیدشو میخام
+اوناهاششون
-خیلی قشنگن
+موافقم
-درست مثل تو
شک شده پرسید:
+بله؟
-هیچی ۳ شاخه شو برمیدارم
+واستون با روبان میبندمشون
-اوکیه
۱۰.۱k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.