Black Cigarette P2
پایین شلوارش را به بالا تا زد و سیگاری که در جوابش قایم کرده بود را بیرون آورد. سیگار را بین لبان خشکش گذاشت.
فندک را زیر سیگار نوشته شده اش گرفت.
روی سیگار با روان نویس مشکی نوشته شده بود: فکر و خیال...
کام عمیقی از آن گرفت و دود را داخل ریه هایش را به بیرون فرستاد.
بعد از فرستادن دود به بیرون سرفه اش گرفت. ریه هایش بد میسوخت.
هنوز داشت تاوان پس می داد. تاوان سیگار کشیدن های مکررش را.
ریه های بیچاره اش...
در واقع ریه ای نمانده بود.
دکترش گفته بود که بس کند اما قصد زنده ماندن نداشت.
کشید و کشید تا اینکه زندگی اش به این بیمارستان وصل شد.
پکی دیگر به سیگارش زد. به یاد سیزده سالگی اش افتاد.
وقتی که اولین سیگار عمرش را خرید و شروع شد.
داستان از همان سیزده سالگی شروع شد.
می گویند اولین کسانی که شما عاشق شان می شوید به
به طوری که به آنان دل می بندید و وابسته آنها می شوید،
همان عشق پاک نامیده می شود.
وقتی دلتان می شکند دیگر آن خانه ای که برای
آن کَس ساخته اید وجود ندارد و همه چیز آوار میشود.
او قول داد...اما سر قولش نماند،
همانطور که سونی قولش را شکست.
قول داد دست به خودکشی و از بین بردن خود نزند اما زد.
به قلب پاک و چشمان ستاره ایش قسم خورد که لب به سیگار نزند.
حال روز و شب را با سیگار کشیدن سر میکند.
سیگار مورفینی بود برای تسکین دردش.
درد قلبش...
اما چند دقیقه بعد آن درد شروع می شد انگاری مورفینش
تأثیرش را از دست می داد.
کی تمام می شود؟
این دنیا با سونی بد تا کرد اما آخر چه می شود؟
فندک را زیر سیگار نوشته شده اش گرفت.
روی سیگار با روان نویس مشکی نوشته شده بود: فکر و خیال...
کام عمیقی از آن گرفت و دود را داخل ریه هایش را به بیرون فرستاد.
بعد از فرستادن دود به بیرون سرفه اش گرفت. ریه هایش بد میسوخت.
هنوز داشت تاوان پس می داد. تاوان سیگار کشیدن های مکررش را.
ریه های بیچاره اش...
در واقع ریه ای نمانده بود.
دکترش گفته بود که بس کند اما قصد زنده ماندن نداشت.
کشید و کشید تا اینکه زندگی اش به این بیمارستان وصل شد.
پکی دیگر به سیگارش زد. به یاد سیزده سالگی اش افتاد.
وقتی که اولین سیگار عمرش را خرید و شروع شد.
داستان از همان سیزده سالگی شروع شد.
می گویند اولین کسانی که شما عاشق شان می شوید به
به طوری که به آنان دل می بندید و وابسته آنها می شوید،
همان عشق پاک نامیده می شود.
وقتی دلتان می شکند دیگر آن خانه ای که برای
آن کَس ساخته اید وجود ندارد و همه چیز آوار میشود.
او قول داد...اما سر قولش نماند،
همانطور که سونی قولش را شکست.
قول داد دست به خودکشی و از بین بردن خود نزند اما زد.
به قلب پاک و چشمان ستاره ایش قسم خورد که لب به سیگار نزند.
حال روز و شب را با سیگار کشیدن سر میکند.
سیگار مورفینی بود برای تسکین دردش.
درد قلبش...
اما چند دقیقه بعد آن درد شروع می شد انگاری مورفینش
تأثیرش را از دست می داد.
کی تمام می شود؟
این دنیا با سونی بد تا کرد اما آخر چه می شود؟
۱۱.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.