🖤 بلک گرل 🖤 پارت ۳۱🩶🩶🩶🩶
🖤 بلک گرل 🖤 پارت ۳۱🩶🩶🩶🩶
تایجو : الان چه غلتی کرد
توکا : داری چی کاررررر میکنیییییی با داد
توکا : تو چطوری میتونی خواهر خودتی بزنی
هاااااااااااااا
تایجو : چی داری میگییی
توکا : خفههه شوووو
که هاکای درو باز میکنه و میاد داخل خونه
هاکای : توکا چان نه نکن
تایجو : تا الان کدوم گوری بودییییییی. خطات به هاکای
توکا : گقتممم خفه شووووو
توکا دستشو یه نشانه این که هاکای بره پیششون تکون میده
هاکای میره وست توکا
توکا : یعنی چی چطور میتونی با برادر خواهر کوچکترت اینجوری رفتار کنی اسم خودتو گذاشتی برادر هاااااا
تایجو سرشو میندازه پایین : من اصلا برادر خوبی نبود
توکا : از الان باش میتونی دوباره شروع کنی من میرم خونم تو مواظب خواهر و برادرند باش
توکا میره *
پرش زمانی فردا
گوشیه توکا زنگ میخوره
توکا : الو
یوزوها: توکا چان تو معرکه اییییی
توکا : یوزوها چان چی شده
یوزوها: از دیروز که تو اومدی دیگه تایجو مثل قبل نیست خیلی بهتر شده
توکا : خوشحالمممممممم 😍😍😍
یوزوها: یه روز دیگه بیا بخاطر دیروز که نشد
توکا : نه تو بیا خونه یه من
بوزوها: مرسییی حتما میام ✨
گوشی رو میزاره زمین *
شو: نه سان مگه نمیگفتی که نمیخای کسی بفهمه خونه مون کجاست
توکا : شو عزیزم میخام که هادی باشم چون قرار نیست کسی رازمو بدونه مگه نه ☺️
شو : درسته ☺️☺️☺️
توکا : اوه یادم نبود باید برم بازار کار دارم تو هم بیا شو
شو : باشه ولی چی کار داری
توکا : خب میخام که به اما چان و هینا چان هم بگم که بیان همراه یوزوها چان
شو : باش نه سان
پرش زمانییییی به بازار یا پاساژ یه چیزی دیگه عه
توکا : خب عههههه وایستا ببینم اون که اون که
شو : چی شده نه سان
توکا : اون سانزو عهههه اون کیه پیشش حتماً باید دوست دخترش باشه
با اینکه میدونم می دونید ولی بگید ببینم فهمیدید کیه پیش سانزو بوده 😉
برایه پارت بعد تعداد لایک و کامنتا بره بالا 🥺
تایجو : الان چه غلتی کرد
توکا : داری چی کاررررر میکنیییییی با داد
توکا : تو چطوری میتونی خواهر خودتی بزنی
هاااااااااااااا
تایجو : چی داری میگییی
توکا : خفههه شوووو
که هاکای درو باز میکنه و میاد داخل خونه
هاکای : توکا چان نه نکن
تایجو : تا الان کدوم گوری بودییییییی. خطات به هاکای
توکا : گقتممم خفه شووووو
توکا دستشو یه نشانه این که هاکای بره پیششون تکون میده
هاکای میره وست توکا
توکا : یعنی چی چطور میتونی با برادر خواهر کوچکترت اینجوری رفتار کنی اسم خودتو گذاشتی برادر هاااااا
تایجو سرشو میندازه پایین : من اصلا برادر خوبی نبود
توکا : از الان باش میتونی دوباره شروع کنی من میرم خونم تو مواظب خواهر و برادرند باش
توکا میره *
پرش زمانی فردا
گوشیه توکا زنگ میخوره
توکا : الو
یوزوها: توکا چان تو معرکه اییییی
توکا : یوزوها چان چی شده
یوزوها: از دیروز که تو اومدی دیگه تایجو مثل قبل نیست خیلی بهتر شده
توکا : خوشحالمممممممم 😍😍😍
یوزوها: یه روز دیگه بیا بخاطر دیروز که نشد
توکا : نه تو بیا خونه یه من
بوزوها: مرسییی حتما میام ✨
گوشی رو میزاره زمین *
شو: نه سان مگه نمیگفتی که نمیخای کسی بفهمه خونه مون کجاست
توکا : شو عزیزم میخام که هادی باشم چون قرار نیست کسی رازمو بدونه مگه نه ☺️
شو : درسته ☺️☺️☺️
توکا : اوه یادم نبود باید برم بازار کار دارم تو هم بیا شو
شو : باشه ولی چی کار داری
توکا : خب میخام که به اما چان و هینا چان هم بگم که بیان همراه یوزوها چان
شو : باش نه سان
پرش زمانییییی به بازار یا پاساژ یه چیزی دیگه عه
توکا : خب عههههه وایستا ببینم اون که اون که
شو : چی شده نه سان
توکا : اون سانزو عهههه اون کیه پیشش حتماً باید دوست دخترش باشه
با اینکه میدونم می دونید ولی بگید ببینم فهمیدید کیه پیش سانزو بوده 😉
برایه پارت بعد تعداد لایک و کامنتا بره بالا 🥺
۱۳.۴k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.